حمیت
[حَ یَ] (ع اِمص) مخفف حَمیَّت :
کس چه داند که روسپی زن کیست
در دل کیست شرم و حمیت و چم.خطیری.
هرگز انگشت بتو بر ننهادستم
که من از مادر باحمیت زادستم.منوچهری.
با که کردستی این صحبت و این عشرت
بر تن خویش نبود است ترا حمیت.
منوچهری.
مرد سخن یافته را در سخن
حملت و هم حمیت و هم قوت است.
ناصرخسرو.
رجوع به حَمیَّت شود.
کس چه داند که روسپی زن کیست
در دل کیست شرم و حمیت و چم.خطیری.
هرگز انگشت بتو بر ننهادستم
که من از مادر باحمیت زادستم.منوچهری.
با که کردستی این صحبت و این عشرت
بر تن خویش نبود است ترا حمیت.
منوچهری.
مرد سخن یافته را در سخن
حملت و هم حمیت و هم قوت است.
ناصرخسرو.
رجوع به حَمیَّت شود.