حمول
[حُ] (ع اِ) جِ حَمل، به معنی بار درخت. (منتهی الارب). رجوع به حمل شود. || جِ حِمل. (آنندراج). رجوع به حمل شود. || هودج ها. || شتران که بر آنها هودج بسته باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عماری ها. || دوائی که بر پارچه آلوده در دبر یا در قبل نهند و این اصطلاح طب است. (غیاث) (آنندراج)(1). آنچه بردارند از شیاف ها و فرزجه ها و جز آن : بگیرند افیون دانگی و نیم زعفران دانگی یا کمتر و هر دو را بروغن بنفش حل کنند وطلی کنند یا خرقه ای بدان آغشته کنند و حمول سازند یعنی به مجرای نشستن بردارند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
(1) - در اقرب الموارد و بحرالجواهر حمول بفتح حاء بدین معنی آمده است.
(1) - در اقرب الموارد و بحرالجواهر حمول بفتح حاء بدین معنی آمده است.