حمد
[حَ] (ع مص) مَحمِد و مَحمَد و مِحمِدَه و مَحمَدَه. ستودن و شکر کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی). سپاس داری کردن. (المصادر زوزنی). || راضی شدن. || ادای حق کردن. (منتهی الارب). جزا دادن. (اقرب الموارد). || ستوده و موافق یافتن زمین را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || خشم گرفتن: حَمِدَ؛ خشم گرفت. (منتهی الارب).