حمائم
[حَ ءِ] (ع اِ) جِ حمام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود. || جِ حمیمه. (منتهی الارب). به معنی کریمه. رجوع به حمیمه شود: اخذ المصدق حمائم اموالهم؛ اَی کرائمها. || جِ حَمام. (اقرب الموارد). رجوع به حمام شود. || جِ حمامه است که به معنی مرغ طوقدار و کبوتر است. (غیاث) (آنندراج). رجوع به حمامه شود. || جِ حُمّ. بهین های شتران. (منتهی الارب). رجوع به حم شود. (اقرب الموارد).