حله
[حِلْ لَ] (ع اِ) گروهی از مردم که بجایی فرودآمده باشند. (از منتهی الارب). مردمان فرودآمده. (از مهذب الاسماء). || نوعی از فرودآمدن. || جماعت خانه ها یا صد خانه. || مجلس. || جای اجتماع. || درختی خاردار که شتران برغبت خورند. || پاره ای از بوریا. || ضعف و فتور. || شکستگی. || (مص) حلهء هدی؛ رسیدن هدی بجایی که کشتن وی روا بود. (منتهی الارب).