حلاله
[حُ لَ] (ع مص) نکاح کردن مطلقهء ثلاثه را تا برای زوج اول حلال شود. (آنندراج، از منتخب و عالمگیری و المختار) :
هرکه مر او را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد مگر ز شوی حلاله.
ناصرخسرو.
هرکه مر او را طلاق داد بجویدش
دوست ندارد مگر ز شوی حلاله.
ناصرخسرو.