حکیمی
[حَ] (حامص) حالت و چگونگی حکیم بودن. حکمت :
گر فلاطون بحکیمی سخن(1) عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش.سعدی.
|| (ص نسبی) منسوب به حکیم.
(1) - ن ل: مرض.
گر فلاطون بحکیمی سخن(1) عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش.سعدی.
|| (ص نسبی) منسوب به حکیم.
(1) - ن ل: مرض.