حصه
[حِصْ صَ] (ع اِ) بهر. بخش. نصیب. سهم. حظ. قسمت. قسم. بهره. نیاوه. (مهذب الاسماء). بخشش. رسد. رصد. (لغت شوشتری). تیر. پرگاله. لخت :
داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر.
سوزنی.
حصه ای زین دل آباد تراست
غصهء عالم ویرانه مخور.خاقانی.
شب رحیل چو کردم وداع شروان را
دریغ حاصل من بود و درد حصهء من.
خاقانی.
فعل آمد حصهء مردان مرد
حصهء ماگفت آمد اینت درد.عطار.
طمع وصل تو مجالم نیست
حصه زین قصه جز خیالم نیست.عطار.
از کلیله بازخوان آن قصه را
واندر آن قصه طلب کن حصه را.مولوی.
پس آنگه هر یکی را از اطراف بلاد حصه ای مرضی معین کرد. (گلستان).
هرچه یابی نهان مخور چو خسان
حصه ای هم بدیگران برسان.مکتبی.
صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: مصریان و یونانیان و عبرانیان زمان سلف را عادت این بود که قسمت هر مهمانی را جدا کنند و هرگاه اراده آن داشتند که یکی را نسبت بسایرین بیشتر اعزاز و اکرام نمایند، حصهء وی را بیش از سایرین میدادند. (سفر پیدایش 43 : 34). و در اول سموئیل 1 : 5 قسمت نیز گفته شده است. (قاموس کتاب مقدس).
- حصه بردن؛ استفاده کردن. نصیب بردن :
در بیان این شنو یک قصه ای
تا بری از سر گفتم حصه ای.مولوی.
-حصه بخش؛ قسمت کننده بهره ها. (ناظم الاطباء).
- حِصّهء بُعد؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: عند الریاضیین عباره عن قوس عرض الکواکب و المیل الثانی لدرجه مجموعین ان کان العرض و المیل الثانی کلا هما فی جهه واحده بان کانا شمالییین او جنوبییین و عن قوس الفصل بین العرض و المیل الثانی ان کانا مختلفین فی الجهه فجهه حصه البعد. اما جهه المجموع او جهه الفضل. کذا فی الزیج الایلخانی. فحصه البعد قوس من دائره العرض.
- حصهء خارج مرکز(1).؛
- حصه دار؛ شریک. (ناظم الاطباء).
- حصه داری؛ شرکت.
- حصهء رسد؛ بهرهء مساوی. (ناظم الاطباء).
- حصهء عرض؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: حصهء عرض: عند اهل الهئیه هی قوس من منطقه الممثل علی التوالی مبتدأه من نقطه الرأس الی النقطه التی علیها تقاطع دائره عرض الکوکب الممثل وهی شامله لحصه عرض القمر و غیره من المتحیره. وقد یقال حصه العرض قوس من منطقه المائل علی التوالی بین الرأس و موضع القمرمنه. ای من المائل. و بهذا المعنی یستعمل فی الزیجات. کذا ذکر عبدالعلی البیرجندی فی شرح التذکره.
- حصهء کوکب؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: حصهء کوکب: عند اهل الهیئه عباره عن مقدار مایسترالکوکب من قطرالشمس. کذا ذکر عبدالعلی البیرجندی ایضاً فی شرح التذکره فی الفصل الخامس من الباب الرابع.
- حصه گیر؛ حصه دار. کسی که حصه بگیرد.
- حصهء مسیر (فلک)؛ نهندر. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
- حصهء مشترک؛ شاعی. (منتهی الارب).
- حصهء مقوم؛ (اصطلاح نجومی قدیم) قوسی را از فلک ممثل میان نقطهء اوج و طرف خط تقویمی است. (حاشیهء التفهیم ص119). و آن زاویه ای است بر مرکز عالم که یکی خط او به اوج رسد و دیگر به آفتاب. (التفهیم ص118).
- حصهء میانهء شمس؛ (اصطلاح هیئت قدیم) بیرونی آرد: قوسی است اندر فلک البروج که از نقطهء اوج آغازد تا به آفتاب رسد، و این بعد او بود از اوج. وگر دوری اوج از اول حمل گیری و او را از وسط آفتاب کم کنی آنچه بماند حصهء میانه بود مر آفتاب را. (التفهیم ص117).
- حصهء میل (فلک).؛(2)
- حصه یافتن؛ نصیب بردن. حصه بردن:
پیشتر آ تا بگویم قصه ای
بوکه یابی از بیانم حصه ای.مولوی.
و رجوع به یافتن شود.
|| سرنوشت. تقدیر. بخت. طالع. || در فلکیات کندر. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
-امثال: هر کس بخواب است حصه اش در آب است.
ج، حصص. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: کلی است به اعتبار خصوصیتی که در آن است. مفهوم کلی با اضافه به شی ء معین.
(فرانسوی)
(1) - Anomalie exenfrique. (فرانسوی)
(2) - Argument d'inclinaison.
داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام
حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر.
سوزنی.
حصه ای زین دل آباد تراست
غصهء عالم ویرانه مخور.خاقانی.
شب رحیل چو کردم وداع شروان را
دریغ حاصل من بود و درد حصهء من.
خاقانی.
فعل آمد حصهء مردان مرد
حصهء ماگفت آمد اینت درد.عطار.
طمع وصل تو مجالم نیست
حصه زین قصه جز خیالم نیست.عطار.
از کلیله بازخوان آن قصه را
واندر آن قصه طلب کن حصه را.مولوی.
پس آنگه هر یکی را از اطراف بلاد حصه ای مرضی معین کرد. (گلستان).
هرچه یابی نهان مخور چو خسان
حصه ای هم بدیگران برسان.مکتبی.
صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: مصریان و یونانیان و عبرانیان زمان سلف را عادت این بود که قسمت هر مهمانی را جدا کنند و هرگاه اراده آن داشتند که یکی را نسبت بسایرین بیشتر اعزاز و اکرام نمایند، حصهء وی را بیش از سایرین میدادند. (سفر پیدایش 43 : 34). و در اول سموئیل 1 : 5 قسمت نیز گفته شده است. (قاموس کتاب مقدس).
- حصه بردن؛ استفاده کردن. نصیب بردن :
در بیان این شنو یک قصه ای
تا بری از سر گفتم حصه ای.مولوی.
-حصه بخش؛ قسمت کننده بهره ها. (ناظم الاطباء).
- حِصّهء بُعد؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: عند الریاضیین عباره عن قوس عرض الکواکب و المیل الثانی لدرجه مجموعین ان کان العرض و المیل الثانی کلا هما فی جهه واحده بان کانا شمالییین او جنوبییین و عن قوس الفصل بین العرض و المیل الثانی ان کانا مختلفین فی الجهه فجهه حصه البعد. اما جهه المجموع او جهه الفضل. کذا فی الزیج الایلخانی. فحصه البعد قوس من دائره العرض.
- حصهء خارج مرکز(1).؛
- حصه دار؛ شریک. (ناظم الاطباء).
- حصه داری؛ شرکت.
- حصهء رسد؛ بهرهء مساوی. (ناظم الاطباء).
- حصهء عرض؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: حصهء عرض: عند اهل الهئیه هی قوس من منطقه الممثل علی التوالی مبتدأه من نقطه الرأس الی النقطه التی علیها تقاطع دائره عرض الکوکب الممثل وهی شامله لحصه عرض القمر و غیره من المتحیره. وقد یقال حصه العرض قوس من منطقه المائل علی التوالی بین الرأس و موضع القمرمنه. ای من المائل. و بهذا المعنی یستعمل فی الزیجات. کذا ذکر عبدالعلی البیرجندی فی شرح التذکره.
- حصهء کوکب؛ صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: حصهء کوکب: عند اهل الهیئه عباره عن مقدار مایسترالکوکب من قطرالشمس. کذا ذکر عبدالعلی البیرجندی ایضاً فی شرح التذکره فی الفصل الخامس من الباب الرابع.
- حصه گیر؛ حصه دار. کسی که حصه بگیرد.
- حصهء مسیر (فلک)؛ نهندر. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
- حصهء مشترک؛ شاعی. (منتهی الارب).
- حصهء مقوم؛ (اصطلاح نجومی قدیم) قوسی را از فلک ممثل میان نقطهء اوج و طرف خط تقویمی است. (حاشیهء التفهیم ص119). و آن زاویه ای است بر مرکز عالم که یکی خط او به اوج رسد و دیگر به آفتاب. (التفهیم ص118).
- حصهء میانهء شمس؛ (اصطلاح هیئت قدیم) بیرونی آرد: قوسی است اندر فلک البروج که از نقطهء اوج آغازد تا به آفتاب رسد، و این بعد او بود از اوج. وگر دوری اوج از اول حمل گیری و او را از وسط آفتاب کم کنی آنچه بماند حصهء میانه بود مر آفتاب را. (التفهیم ص117).
- حصهء میل (فلک).؛(2)
- حصه یافتن؛ نصیب بردن. حصه بردن:
پیشتر آ تا بگویم قصه ای
بوکه یابی از بیانم حصه ای.مولوی.
و رجوع به یافتن شود.
|| سرنوشت. تقدیر. بخت. طالع. || در فلکیات کندر. (مفاتیح العلوم خوارزمی).
-امثال: هر کس بخواب است حصه اش در آب است.
ج، حصص. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: کلی است به اعتبار خصوصیتی که در آن است. مفهوم کلی با اضافه به شی ء معین.
(فرانسوی)
(1) - Anomalie exenfrique. (فرانسوی)
(2) - Argument d'inclinaison.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول