ابوطفیل
[اَ طُ فَ] (اِخ) عامربن واثله الکنانی المکی و بعضی نام او را عمروبن واثله گفته اند و نسب او این است عامربن واثله بن عبدالله بن عمروبن جحش بن حری. به سال احد بزاد و هشت سال از حیات رسول صلوات اللهعلیه را دریافت و بزمان خلافت علی علیه السلام بکوفه شد و مصاحبت آن حضرت گزید و در همهء مشاهد در رکاب او بود و آنگاه که علی علیه السلام درجهء شهادت یافت بمکّه رفت و اقامت گزید تا در سال مائه هم بدآنجا درگذشت و بعضی گفته اند وی بکوفه سکونت گرفت وهم بدانجا وفات کرد و صاحب استیعاب گوید قول اول اصح است و او پس از همهء کسانیکه برؤیت رسول (ص) فائز شده بودند بمرد. ابن ابی حیثمه او را در شمار شعرای صحابه آورده است و گوید او مردی فاضل و عاقل و حاضرجواب و فصیح و از شیعیان علی بود و آن حضرت او را بر دیگران فضیلت مینهاد. گویند معاویه او را گفت تو در یوم الدار در حصار خانهء عثمان شرکت داشتی. گفت نه درآنجا حضور داشتم گفت پس چه ترا از یاری اوباز داشت گفت ترا از نصرت او چه مانع آمد که تا گاه مرگ او از یاری وی تن زدی با آنکه با مردم شام بودی و همه تابع ارادهء تو بودند گفت نبینی که اکنون خون او می طلبم گفت آری ولکن این خون خواهی تو چنان است که اخو جُعفی گوید:
لاالفینک بعد الموت تندبنی
و فی حیوتی مازودتنی زادا.(1)
و پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معاویه استمالت او میکرد تا به پیروان و اتباع او پیوندد. لکن او از محبت خاندان رسالت دست نداشت. چنانکه بعد از وفات امیرالمؤمنین علی علیه السلام روزی معاویه بطنز از او پرسید حزن تو بر مرگ صاحب خود ابی الحسن چون است گفت چون سوک مادر موسی بر موسی و نزد خدای تعالی از تقصیر خویش شرمنده ام. و آنگاه که مختاربن ابی عبیده بر بنی امیه بخونخواهی شهدای آل رسول خروج کرد ابوالطفیل بوی پیوست و چون مختار بقتل رسید خود را از بامی بلند بزیر افکند و بدرود زندگی گفت. و یافعی بیت ذیل را از او آورده است:
و ماشاب رأسی عن سنین تتابعت
علیَّ و لکن شیبتنی الوقایع.
و بعضی گفته اند وفات او پس از زمان مختار بوده است و پسری بنام طفیل داشته که در جوانی درگذشته است و او را در مرگ پسر مرثیتی است که مطلع آن این است:
خلی طفیل علی الهم و انشعبا
و هد ذلک رکنی هده عجباً.
(1) - کنون یار باید که زنده ست مرد
نه آنگه که از وی برآرند گرد.
لاالفینک بعد الموت تندبنی
و فی حیوتی مازودتنی زادا.(1)
و پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معاویه استمالت او میکرد تا به پیروان و اتباع او پیوندد. لکن او از محبت خاندان رسالت دست نداشت. چنانکه بعد از وفات امیرالمؤمنین علی علیه السلام روزی معاویه بطنز از او پرسید حزن تو بر مرگ صاحب خود ابی الحسن چون است گفت چون سوک مادر موسی بر موسی و نزد خدای تعالی از تقصیر خویش شرمنده ام. و آنگاه که مختاربن ابی عبیده بر بنی امیه بخونخواهی شهدای آل رسول خروج کرد ابوالطفیل بوی پیوست و چون مختار بقتل رسید خود را از بامی بلند بزیر افکند و بدرود زندگی گفت. و یافعی بیت ذیل را از او آورده است:
و ماشاب رأسی عن سنین تتابعت
علیَّ و لکن شیبتنی الوقایع.
و بعضی گفته اند وفات او پس از زمان مختار بوده است و پسری بنام طفیل داشته که در جوانی درگذشته است و او را در مرگ پسر مرثیتی است که مطلع آن این است:
خلی طفیل علی الهم و انشعبا
و هد ذلک رکنی هده عجباً.
(1) - کنون یار باید که زنده ست مرد
نه آنگه که از وی برآرند گرد.