حساب
[حُسْ سا] (ع ص، اِ) جِ حاسب : بر دست او حملی روان کرد که اقلام کتاب و افهام حساب از حد و حصر آن قاصر آید. (ترجمهء تاریخ یمینی). در اعداد کتاب و حساب منتظم بودند. (ترجمهء تاریخ یمینی). پشته ها را چون قلم حساب بند از بند فرو پاشید. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1272 ه . ق. ص452).