حزم
[حَ] (ع مص) استوار کردن. || استوار بستن. (منتهی الارب). || استوار کردن تنگ بر ستور. || تنگ بر ستور بستن. (تاج المصادر بیهقی). تنگ بربستن اسب را. تنگ ستور بستن. (غیاث). استوار کردن تنگ بر ستور. (مهذب الاسماء). || فراهم آوردن کار خویش را. || تباه کردن و بریدن و کم کردن. (تاج المصادر بیهقی). کم کردن و بریدن. (زوزنی). || از راه بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).