حرفه
[حُ فَ] (ع اِمص) بی بختی. حرمان. بی بهره شدن. بی روزی بودن.
- حرفه الادب، و حرفه الفضل؛ بدبختی که غالباً ادباء و اهل فضل بدان دچارند : حرقت حرفت ادب در او رسید. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1272 ه . ق. ص361).
اگر حرفه الفضل مانع نشد
چرا سوی ابن یمین ننگری.ابن یمین.
آری بهر کجا که روم حرفه الادب
باشد مرا ملازم و همراز و یار غار
ور نیست حرفه الادب آخر ز بهر چیست
کاین بنده را ز صدمت احداث روزگار
پیوسته با عنایت چون تو مربیی
چون خال و زلف سیمبران است حال و کار.
ابن یمین.
- حرفه الادب، و حرفه الفضل؛ بدبختی که غالباً ادباء و اهل فضل بدان دچارند : حرقت حرفت ادب در او رسید. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1272 ه . ق. ص361).
اگر حرفه الفضل مانع نشد
چرا سوی ابن یمین ننگری.ابن یمین.
آری بهر کجا که روم حرفه الادب
باشد مرا ملازم و همراز و یار غار
ور نیست حرفه الادب آخر ز بهر چیست
کاین بنده را ز صدمت احداث روزگار
پیوسته با عنایت چون تو مربیی
چون خال و زلف سیمبران است حال و کار.
ابن یمین.