حجاب

معنی حجاب
[حِ] (ع مص) در پرده کردن. حجب. || بازداشتن از درآمدن. (منتهی الارب). بازداشتن. (دهار) (زوزنی). || روگیری. عفاف. حیا. شرم کردن :
مرا بعرض تمنا حجاب نگذارد
و گر خموش شوم اضطراب نگذارد.
شجاعی کاشی.
اگر حجاب کنی از خدا فرشته شوی
چنین که می کنی از مردمان حجاب اینجا.
صائب (از آنندراج).
-حجاب نبودن دعائی را؛ مستجاب و درگیر بودن آن : دعای پادشاهان را که از دل راست و اعتقاد درست رود هیچ حجاب نیست. (تاریخ بیهقی ص595). مرد... توبه کرد که... بخلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد. (کلیله و دمنه).
- سر برون کردن از حجاب؛ بیرون آمدن و ظاهر شدن :
بس نمانده ست کآفتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب.
ناصرخسرو.
|| (اِ) پرده. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی) (منتهی الارب). حاجز. رادع. مانع. عائق. سد. حائل میان دو چیز. ج، حُجُب. (منتهی الارب). کل ما ستر مطلوبک عن عینک. (تعریفات جرجانی، اصطلاحات صوفیه) :
به حجاب اندرون شود خورشید
چون تو گیری از آن دو لاله حجیب.
رودکی.
ای رخ رخشان جانان زیر آن زلف بتاب
لالهء سنبل حجابی یا مه عنبرنقاب.عنصری.
چو بردارد ز پیش روی اوثان
حجاب ماردی دست برهمن.منوچهری.
گفت (خواجه احمد حسن) مجلس دیوان و در سرای گشاده است و هیچ حجاب نیست هر کس را که شغلی است می باید آمد. (تاریخ بیهقی).
ببینش کوش هان تا چند گفتن
حجاب از پیش برباید گرفتن.ناصرخسرو.
جز بعلمی نرهد مردم ازین بند عظیم
کان نهفته است بتنزیل درون زیر حجاب.
ناصرخسرو.
بس نمانده است کافتاب خدای
سر به مغرب برون کند ز حجاب.
ناصرخسرو.
و چون حجاب شب روشنی روز را بپوشانید همگان سلاح درپوشیدند. (فارسنامهء ابن البلخی ص80).
ز بهر آنکه ببیند سپاه خسرو را
به راغ لاله پدید آید از میان حجاب.
مسعودسعد.
اما بعد از تأمل، غبار شبهت و حجاب ریبت برخیزد. (کلیله و دمنه). یکی راه... قوت شهوانی بر قوت عقل غالب گشته و نور بصیرت او را به حجاب ظلمت پوشیده. (کلیله و دمنه). حجاب تاریک جهل برابر نور عقل او بداشت. (کلیله و دمنه). هر که ازین چهار خصلت یکی را مهمل گذارد روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای روزگار او بدارد. (کلیله و دمنه). بر کنیزک بس نمی آمد که حجاب حیا از میان برداشته بود. (کلیله و دمنه). و حجاب مخافت از پیکر مراد بردارم. (کلیله و دمنه). گفت (خواجه احمد حسن) مجلس دیوان اگر حجابی در راه افتد مصالح معاش و معاد خلل پذیرد. (کلیله و دمنه).
یکسو فکن دو زلفش و ایمانت تازه گردان
کاندر حجاب کفرش ایمان تازه بینی.
خاقانی.
قاف تا قافم تفاخر میرسد
کز حجاب قاف عنقا دیده ام.خاقانی.
با بخت در عتابم و با روزگار هم
وز یار در حجابم و از غمگسار هم.
خاقانی.
از حجاب غیب چون ماه از غمام
نصرت شاه اخستان آمد برون.خاقانی.
فاخته گفت آه من کلهء خضرا بسوخت
حاجب این بار کو ورنه بسوزم حجاب.
خاقانی.
صبح چو پشت پلنگ کرد هوا را دو رنگ
ماه چو شاخ گوزن روی نمود از حجاب.
خاقانی.
دلشانْ گسسته نور چو شمع وثاقشان
دینشانْ شکسته نام چو اهل حجابشان.
خاقانی.
آرزو بود در حجاب عدم
بتمنا به درنمی آمد.خاقانی.
دین و دنیا حجاب همت ماست
هر دو در پای دلبر اندازیم.خاقانی.
ماند بنوک کلک تو و جان بدسگال
چون در حجاب زنگ شود مضمر آینه.
خاقانی.
چون کعبه مجاور حجاب است
آن کعبه که کس عیان ندیده است.خاقانی.
چشمه ای پنهان در حجاب و بر درخت
دست دولت شاخ پیرا دیده ام.خاقانی.
روز بمغرب شده چو مملکت او
ماه چو بدر از حجاب شام برآمد.خاقانی.
از بس که دود آه حجاب ستاره شد
بر هفت بام بست گذرها چو ششدرش.
خاقانی.
نازپرورد بکر طبع مرا
گم مکن با حجاب ناز فرست.خاقانی.
از حنوط جان خصم اوست شام
زان حجاب از زعفران بست آسمان.
خاقانی.
تو را هم کفر و هم ایمان حجابست ار تو عیاری
نخست از کفر بیرون آی و پس در خون ایمان شو.
خاقانی.
ز آب رنگین حجاب عقل مساز
شعلهء نار پیش شیر میار.خاقانی.
همت شود حجاب میان من و نظر
گرمن نظر به عالم ایمن درآورم.خاقانی.
از همه آن شگرف تر که بمن
نظرش بی حجاب دیدستند.خاقانی.
چو سیاره دوید از هر طرف شاه
تو گفتی در حجاب ابر شد ماه.نظامی.
ما درین ره حجاب خویشتنیم
ورنه روی تو در برابر ماست.عطار.
یوسف عهدی برون آی از حجاب
تا برون آیم من از زندان ز تو.عطار.
بی حجابت باید آن ای ذولباب
مرگ را بگزین و بردر آن حجاب.مولوی.
یا چو بازانند دیده دوخته
در حجاب از عشق صیدی سوخته.مولوی.
از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی.
سعدی.
ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی.سعدی.
هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم.
سعدی (طیبات).
تعلق حجابست و بیحاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی.سعدی.
حجاب چهرهء جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که ازین چهره پرده برفکنم.
حافظ.
صدبار تا ز پوست نیائی برون چو مار
چشم تو بی حجاب نیفتد بروی گنج.صائب.
حسن تو در حساب نیارد نقاب را
کی از کتان حجاب بود ماهتاب را.سنجر.
- در حجاب تراب کشیدن؛ مردن.
- روی در حجاب کشیدن؛ مخفی شدن و نهان گشتن : و بعضی به گیاه و کشت سد رمق میکردند تا از زوع و ریع اطماع به انقطاع رسید و آن وجه نیز روی در حجاب کشید و استخوانها از مزابل برمیگرفتند و خرد میکردند و غذا میساختند. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1272 ه . ق. تهران ص326).
|| غِشاء. || منقطع زمین سنگلاخ سوخته. (منتهی الارب). || ریگ دراز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). || آنچه بلند است از کوه. || روشنائی آفتاب یا کرانهء آن. || موت در حال شرک و منه: یغفرللعبد ما لم یقع الحجاب. (منتهی الارب). || پوشاک. هر آنچه خود را بدان پوشند. حرز که بر خود آویزند دفع عین الکمال یعنی چشم زخم را.
- حجاب امعاء؛ عضلهء تنکی که معده را از ریه و قلب جدا کند. دیافرغما(1). گوشتی است که شکم را به دو بخش کرده است و آلتهای دم زدن را از آلتهای غذا جدا کرده است. هر چه آلتهای دم زدن است بر بالای حجاب است و آن را شکم زبرین گویند و هر چه از آلت غذاست اندر زیر حجاب نهاده است و آن را شکم زیرین گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و دوار یعنی سرگشتن دلیل آن است که ماده ای اندر حجاب است که به یونانی دیافرغما گویند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
- حجاب باریطون(2)؛ پردهء بعد از مراق و بالای ثرب.
- حجاب ظلمانی؛ کنایه از شب است. (لغت نامهء شعوری از شرفنامه).
- حجاب قلب؛ حجاب القلب. (مهذب الاسماء). پردهء دل.
- حجاب کحلی؛ کنایه از آسمان و ابر سیاه و غبار است.
- حجاب مستبطن؛ حجاب سینه یا حجاب اضلاع و ورم آن حجاب را ذات الجنب گویند و حجاب مستبطن چون آستری باشد سینه را. و هی لحمه رقیقه مستبطنه بین الجنبین تحول بین السحر و الغصب. زندرون شکم بر همهء پهلوها بر سان آستری اندر کشیده است. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و رجوع به غشا و صفاق شود.
- حجابهای فوق دماغ یا حجب فوق دماغ(3).؛
- حجاب یا حجاب حاجز و حجاب موّرب؛حجاب. (قفطی). فاصل. حجاب حائل.
- دو حجاب دماغ؛ حجاب صُلب و حجاب لین آن است.
|| سید شریف جرجانی در تعریفات گوید: حجاب هر چیزی باشد که مطلوب ترا بپوشد و نزد اهل حق انطباع صور کونیهء مانعه از قبول تجلی حق باشد. صاحب کشاف گوید: به کسر حاء حطی به معنی پرده. و هر چیزی که بین دو چیز دیگر مانع باشد آن را حجاب گویند. و حجاب در اصطلاح طب بر باریطون اطلاق شود. و آن دو پرده است مر دماغ را یکی سست و دیگری سخت، و حجاب حاجز که آن را حجاب مورب نیز نامند و آن حجابی است معترض واقع بین قلب و معده. و اما حجاب مستبطن مر صدر و اضلاع را، شیخ گفته هر دو یکی باشند و ورم آن پرده را ذات الجنب نامند، و هو غشاءٌ یستبطن لاضلاع الصدر یُمنهً و یسرهً، و یکون للصدر کالبطانه... کذا فی بحر الجواهر.
|| اما حجاب در اصطلاح صوفیه: بدان که پرده ای که آدمی را از قرب حق مستور میدارد یا نورانی است و یا ظلمانی. نورانی نور روح باشد و ظلمانی ظلمت جسم، و مدرکات باطنه از نفس و عقل و سرّ و روح، هر یک را حجابی است. حجاب نفس لذات و شهوات است و لاهویت. و حجاب قلب ملاحظه در غیر حق است. و حجاب عقل وقوف اوست با معانی معقوله. پس هر که به شهوات و لذات مغرور از معرفت نفس دور. و هرکه از معرفت نفس دور از معرفت خدا دور. و هرکه را مناظره بر غیر حق و غفلت از حق شد لاجرم از رسیدن به دل محروم شد. و هر که را وقوف با معانی معقوله باشد از کمال عقل دور باشد چه کمال عقل آن است که دیده در ذات و صفات خدا دارد نه آنکه مطلع معانی معقوله باشد مثل فلاسفه تا گفته اند سالک را بقدر رفع حجاب و صفای عقل او دیدهء عقل گشاده آید و معانی معقولات رو نماید و به اسرار معقولات مکاشف میشود، این را کشف نظری میگویند، برین اعتماد نباید کرد. و حجاب السر الوقوف مع الاسرار. اگر سالک را اسرار آفرینش و حکمت وجود هر چیز منکشف شود، این را کشف الهی میگویند. پس اگر هم درین بماند، و این را مقصد اصلی پندارد، حجاب راه وی گشت. باید که قدم پیشتر نهد. و حجاب الروح المکاشفه و این را کشف روحانی گویند. و در این مقام حجاب زمان و مکان و جهت برخیزد. زمان ماضی و مستقبل یک گردد. و بیشتر کرامات درین مقام پیدا گردد. پس سالک را باید که درین مقام بسنده نکند که همه حجاب روح است. و حجاب الخفی العظمه و الکبریاء و این مقام مقام کشف صفاتی است. پس باید که ازین مقام هم قدم پیشتر نهد، تا به مقام تجلی ذات و نور حقیقی رسد. فان الواصل من لیس له التفات الی هذه الاشیاء. کذا فی مجمع السلوک. و در کشف اللغات میگوید: حجاب ظلمانی نزد صوفیه چنانکه بطون و قهر و جلال و نیز جملهء صفات ذمیمه. و حجاب نورانی یعنی ظهور لطف و جمال و نیز جملهء صفات حمیده.
- حجاب العزه؛ سید در تعریفات آرد: حجاب العزه، هو العمی و الحیره اذ لاتأثیر للادراکات الکشفیه فی کنه الذات. فعدم نفوذها فیه حجاب لایرتفع فی حق الغیر ابداً -انتهی.
|| روپوش. روبند. نقاب. برقع. چادر. ستر :
تا تو نیایی ننمایند هیچ
دخترکان رویکها از حجاب.ناصرخسرو.
یکدم آخر حجاب یکسو نه
تا برآساید آرزومندی.سعدی (طیبات).
بیم است شرار آه مشتاق
کاتش بزند حجاب مستور.سعدی (طیبات).
که را مجال نظر بر جمال میمونت
بدین صفت که تو دل میبری ورای حجاب.
سعدی (بدایع).
آمد سحر بکلبهء من مست و بی حجاب
امروز از کدام طرف سر زد آفتاب.صائب.
تاریخچهء حجاب: قدر مسلم این است که حجاب قبل از اسلام در میان بعضی ملل وجود داشته است و در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند، و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته و بوسیله اسلام پیدا شده است. اینکه ادعا شده است که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد، سخن نادرستی است. زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است. و اینکه بعضی گفته اند که حجاب از ملل غیر مسلمان، روم و ایران، به جهان اسلام وارد شده نیز سخن درستی نیست فقط بعدها براثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیرعرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد، نه اینکه اسلام اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است، بلکه تاریخ قطعی بر خلاف آن شهادت می دهد و بدون شک اسلام در این جهت تحولی به وجود آورده است.
واژهء حجاب: کلمهء حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب، بیشتر استعمالش به معنی پرده است. استعمال کلمهء حجاب در مورد پوشش زن، اصطلاح نسبتهً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقهاء کلمه «ستر» که به معنی پوشش است به کار رفته است. فقهاء چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شده اند کلمهء «ستر» را به کار برده اند نه کلمهء حجاب را.
علت پیدا شدن حجاب: بعضی خواسته اند جریانات ظالمانه ای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نگذاشته اند و چنین وانمود می کنند که حجاب اسلامی نیز معلول برخی جریانات ظالمانه از قبیل میل به رهبانیت، عدم امنیت و عدالت اجتماعی، حسادت و خودخواهی مرد است. نظریات گوناگون و ناصوابی که در باب علت پیدا شدن حجاب ابراز شده از این قرار است: 1- میل به ریاضت و رهبانیت (ریشهء فلسفی). 2- عدم امنیت و عدالت اجتماعی (ریشهء اجتماعی). 3- پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی مرد (ریشهء اقتصادی). 4- حسادت و خودخواهی مرد (ریشهء اخلاقی). 5- خوی زنانگی و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد، به علاوه مقررات خشنی که در زمینهء پلیدی و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است (ریشهء روانی). علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه ای از نقاط جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده اند و یا فرضاً در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب اسلامی تأثیر نداشته است، یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده، اینها نبوده است. همان طور که ملاحظه می شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده طرز تفکر فلسفی خاص دربارهء جهان و لذات جهان معرفی می کنند و گاهی ریشهء سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می نمایند و گاهی آن را معلول علل اقتصادی می دانند و گاهی جنبه های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می دهند... اسلام در فلسفهء اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمیدهد. ریشهء اجتماعی پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعی، یا عادت زنانگی نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد، ریشهء این پدیده را در تدبیر ماهرانهء غریزی خود زن باید جستجو نمود. شاید بتوان گفت دقیق ترین علت ها آن است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد بکار برده است.
حدود پوشش: در اینکه پوشانیدن غیر وجه و کفین بر زن واجب است از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد. این قسمت جزء ضروریات و مسلمات است. نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی، در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد. آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است. مسألهء پوشش برحسب اینکه پوشانیدن وجه و کفین واجب باشد یا نباشد دو فلسفهء کاملاً متفاوت پیدا میکند. موافقان و مخالفان در این مسأله دلائلی بر اثبات نظر خود عنوان کرده اند ولی اکثریت با کسانی است که استثناء وجه و کفین را به منظور رفع حرج و امکان دادن به فعالیت زن در امر ستر و حجاب پذیرفته اند. و به همین ملاک است که اسلام پوشاندن وجه و کفین را واجب نشمرده است.
ادلهء موافق: 1- آیهء «پوشش» که همان آیهء 31 سورهء نور است، پوشانیدن وجه و کفین را لازم نشمرده است. «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون. و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن اوآبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ماملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لایضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن». (قرآن 24 /30 و 31). در این آیه به دو جمله می توان استناد جست یکی جملهء «ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها» و دیگر جملهء «و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن». 2- در موارد بسیاری که مستقیماً مسألهء پوشش یا مسألهء جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه میشود که سؤال و جوابهائی که میان افراد و پیشوایان دین رد و بدل شده فقط مسألهء «مو» مطرح است و مسألهء «رو» به هیچ وجه مطرح نیست. یعنی، وجه و کفین مفروغ عنه و مسلم فرض شده است. 3- روایاتی که مستقیماً حکم وجه و کفین را چه از نظر پوشیدن و چه از جنبهء نگاه کردن بیان میکند. ولی البته عدم لزوم پوشیدن وجه و کفین دلیل بر جواز نظر نیست، اما جواز نظر دلیل بر عدم لزوم پوشیدن وجه و کفین هست. در این مورد روایتی هست از مسعده بن زراره که از حضرت صادق(ع) نقل می کند که وقتی از حضرت دربارهء زینتی که زن می تواند آشکار کند سؤال شد فرمود. چهره و دو کف(4). خبر دیگر: مفضل بن عمر سؤال کرد از امام صادق دربارهء زنی که در سفر بمیرد و مرد محرم یا زنی که او را غسل دهد همراه او نباشد. فرمود: مواضع تیمم او را غسل دهند ولی نباید بدن او را لمس کنند و نباید زیبائیهایی او را که خدا پوشیدن آن را واجب فرموده است، آشکار کرد. پرسیدم چگونه عمل کنیم، فرمود اول باطن کف دست او را باید شست سپس چهره و بعد پشت دستهایش را.(5) خبر دیگر از علی بن جعفر فرزند امام ششم است که از برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می پرسد برای مرد چه مقدار جایز است به زنی که محرمش نیست نگاه کند، حضرت در جواب فرمود: چهره و کف و جای دستبند.(6)4- روایاتی که در باب احرام، پوشانیدن چهره را بر زن حرام میکند.
ادلهء مخالف: 1- سیرهء مسلمین، درست است که ظاهر آیات و روایات این است که پوشش وجه و کفین لازم نیست ولی نمیتوان منکر شد که سیرهء متدینین بر خلاف این است. و سیره چیزی نیست که به سهولت بتوان از آن چشم پوشید. و در بسیاری از موارد فقها در اثبات احکام به سیره تمسک می جویند. 2- ملاک، دلیل دیگری که بر لزوم پوشانیدن چهره و دو دست اقامه شده این است که «ملاک» یعنی آن فلسفه ای که ایجاب می کند سایر قسمت های بدن پوشیده باشد، ایجاب می کند که چهره و دست نیز پوشیده باشد. 3- روایت: دلیل سوم از ادلهء کسانی که پوشش وجه و کفین را لازم شمرده اند روایتی است که در کتب حدیث نقل شده و شهید ثانی در مسالک به آن استدلال و سپس نقد کرده است. مضمون روایت این است: در حجه الوداع زنی برای پرسیدن مساله ای خدمت رسول اکرم(ص) آمد. فضل بن عباس پشت سر رسول خدا سوار بود، نگاههایی بین آن زن و فضل ردوبدل شد، رسول اکرم متوجه شد که آن دو به هم خیره شده اند و زن جوان به جای اینکه توجهش به جواب مساله باشد همهء توجهش به فضل است که جوانی نورس و زیبا بود. رسول اکرم با دست خود صورت فضل را چرخانید و فرمود زنی جوان و مردی جوان می ترسم شیطان در میان ایشان باشد.(7)4- خواستگاری: یکی دیگر از ادلهء کسانی که پوشش چهره را لازم دانسته اند این است که در مورد کسی که قصد ازدواج دارد اجازه داده شده است که به چهرهء زنی که مورد نظر اوست نگاه کند. مفهوم این حکم این است که برای کسی که قصد ازدواج ندارد، نظر کردن جایز نیست. 5- آیه «جلباب»، دلیل دیگر که می توان به آن تمسک جست آیهء جلباب است که می فرماید: «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن. (قرآن 33 / 59)»؛ ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و همسران مؤمنین بگو که جلبابهای (روسری ها) خویش را به خود نزدیک سازند...
نتیجهء نقد و بررسی ادلهء موافق و مخالف وجوب پوشانیدن وجه و کفین این است که اسلام در باب حجاب به اهمیت و ارزش فوق العادهء پاکی و لزوم قانونی بودن روابط جنسی زن و مرد چه بصورت نظر و چه بصورت لمس و چه بصورت شنیدن و چه بصورت همخوابگی توجه کامل دارد و به هیچ وجه راضی نمیشود با هیچ نام و عنوانی خدشه ای بر آن وارد شود. مطلب دیگر اینکه: اسلام با همهء توجهی که به خطر شکسته شدن حصار عفاف دارد، همان طور که روش این آیین پاک خدائی است که یک آئین معتدل و متعادل است و از هر افراط و تفریطی بدور است و امتش را امت «وسط» می خواند، از جنبه های دیگر غافل نمیشود. زنان را تا حدودی که منجر به فساد نشود از شرکت در اجتماع نهی نمیکند. در بعضی موارد شرکت آنها را واجب می کند مانند حج که بر زن و مرد متساویا واجب است و حتی شوهر حق ممانعت ندارد.(8)
(1) - Diaphragme.
(2) - Peritoine. Peritonaaion.
(3) - Les meninges. (4) - (قرب الاسناد ص 40).
(5) - (وسائل ج 1 ص 135).
(6) - (قرب الاسناد ص 102). و نگاه کنید: کافی ج 5 ص 121 و 128 و وافی مجلد 12 ص 121 و 124 و وسائل ج 3 ص 25 و 27.
(7) - صحیح بخاری ج 8 ص 63.
(8) - از کتاب مسألهء حجاب استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری و منابع دیگر.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.