حبل
[حُ بَ] (ع اِ) جِ حُبلَه مانند برقه و برق. میوهء درخت عضا باشد. و در حدیث سعد آمده: اتینا النبی(ص) مالنا طعام الاّ حبله و ورق السمر. || جِ حبله. آذینی که در قلاده کنند. شاعر گوید: و قلائد من حبله و سلوس. || و ممکن است از حابل، معدول باشد. آنکه حباله و دام برای شکار نهد. (معجم البلدان).