حبل
[حَ بَ] (ع اِ) درخت انگور. حَبل. || امتلاء. || خشم. || اندوه. (منتهی الارب). || بار شکم. ج، احبال. و فی الحدیث: نهی عن بیع حبل الحبله؛ یعنی از بیع چیزی که در شکم ناقه است یا از بیع انگور بر درخت پیش از رسیدن یا از بیع بچه که در شکم است و عرب در جاهلیت این کار میکردند. || حمل زن.