حباب

معنی حباب
[حَ](1) (ع اِ)(2) کوپله. غوزه. غنچه. سوارگ. سوار آب. گنبد آب. آب سوار. فراسیاب. سیاب. غوزهء آب. غنچهء آب. کوپلهء آب. گوی. نفّاخه. فقّاعه. سوارک آب. جندعه. (منتهی الارب). قبک آب. (دهار). فرزند آب. قبهء آب. عسل. سوارگان آب. (مهذب الاسماء). حبیب. (مهذب الاسماء). غوزهء آب که به شیشه ماند. حبابه یکی. (منتهی الارب) :
ز جودت موج دریا یک حباب است
ز خشمت جوش دوزخ یک شرار است.
مسعودسعد.
وز آب تیغ و آتش رزم تو در نبرد
عمر عدو چو عمر حباب و شرار باد.
مسعودسعد.
عمر اعدای او مبادا بیش
زآنکه بر آبگیر عمر حباب.سوزنی.
گه سیم گری نماید آبش
گه شیشه گری کند حبابش.خاقانی.
گر شیشه کند حباب شاید
شیشه ز پی گلاب باید.خاقانی.
بوقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی
حباب وار بدی هفت گنبد خضرا.خاقانی.
بادیه بحر و بر آن بحر چو باران و حباب
قبهء سیم زده حله و احیا بینند.خاقانی.
خاقانی است پیشرو کاروان شعر
همچون حباب پیشرو کاروان آب.خاقانی.
آذین صبوحی را زد قبه حباب از می
هر قبه از آن دری شهوار نمود اینک.
خاقانی.
تا که هوا شد بصبح کوزهء ما دردریز
بر سر سیل روان شیشه گر آمد حباب.
خاقانی.
دردی مطبوخ بین بر سر سبزه ز سیل
شیشهء نارنج بین بر سر آب از حباب.
خاقانی.
خصم تو هست بر سر در پای اشک خویش
کم عمر و بی قرار و تهی مغز چون حباب.
کمال اسماعیل.
و اندرون خرگاه را از عقود لاَلی حباب (؟) بریخت. (جهانگشای جوینی).
در تن همچون سبو هستی چو آب
گفتگو و صلح و جنگت چون حباب.
مولوی.
می فتاد از جوزبن جوز اندر آب
بانگ می آمد همی دید او حباب.
مولوی.
غنچهء گل را صبا چون قلعهء دربسته یافت
خندقش جوی روان و بلبلش هندوی بام
برگذشت از آب آن خندق بکشتیّ حباب
رفت و در یک دم گشاد آن قلعهء فیروزه فام.
خواجه جمال الدین سلمان.
زهی محال چو حفظت به بحر غوطه زند
که بعد از این شکند زورق حباب نهنگ.
عرفی.
بر هوا می افکند هر دم کلاهی از حباب
قطره از شادی که دریا حال او پرسیده است.
کلیم.
با کمال نازکی افکار ما بی مغز نیست
هر حبابی کشتی نوح است در جیحون ما.
صائب.
غبار خاطر من گر بگریه آمیزد
چه خاکها که نه در کاسهء حباب کند.
صائب.
از حباب آموز همت را که با صد احتیاج
خالی از دریا برون آرد سبوی خویش را.
صائب.
- مثل عمر حباب؛ زمانی سخت کوتاه. || درگه. درگاه. آستانه. آستان. سدّه. عتبه. وصید. وصیده. فناء. کریاس. || صاحب آنندراج گوید: بادپیما، پوچ، بیمغز، سبک مغز، شوخ چشم، اهل بصیرت، بی تعلق، خشک مغز، تنگ ظرف، تنگدل، نیک دل، ساده دل، تهی دست، تهی چشم، بی بصر، ناتمام، تردامن، خودنما، خانه بدوش، خانه بردوش، سست بنیاد، سست بنیان، از صفات حباب است. و قبه، قفل، خانهء دربست، چشم، چشمه، نهنگ، سر، افسر، تاج، کلاه، عقده، گره، کیسه، سپر، آئینه، مهر، کوکب، فانوس، کفش، کاسه، کاسهء سرنگون، کاسهء واژون، جام، قدح، شیشه، سبوی، زورق، کشتی، گوهر، غنچه، کدو، پستان از تشبیهات اوست. || شب نم. (منتهی الارب). ژاله. || نهایت چیزی، یقال: حبابک کذا؛ ای غایه محبتک، و حبابک ان تفعل کذا؛ ای مبلغ جهدک. (منتهی الارب).
- حباب الماء؛ خطهای آن که از باد بر روی آب پدید آید. و کذلک حباب الرمل فیهما. (منتهی الارب).
- || معظم آب. (منتهی الارب). بیشتر آب دریا. (مهذب الاسماء). جایی که آب بسیار و ژرف دارد.
(1) - در فارسی به ضم اول تلفظ کنند.
.
(فرانسوی)
(2) - Bulle d'air
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.