حاکم
[کِ] (اِخ) امیرک زیادی، علی بن ابراهیم زیادی، مکنی به ابوالقاسم. مؤلف تاریخ بیهق گوید: او را حاکم امیرک زیادی گفته اند. و خواجه علی بن الحسن الباخرزی در کتاب دمیه القصر، علی بن ابراهیم السبزواری آرد. و او از افاضل روزگار و بلغای خراسان بود، و العقب منه نادرالدهر جعفر الحاکم - و لا عقب له - و حاکم زکی ابوالفضل عبدالله. و مجدالخطباء قاسم بن الحاکم. و الشیخ الحسین نادرالدهر را عقب نبود، در میان وضو در آب هلاک شد. فی سنه 508 ه . ق. و توفی الحاکم ابوالفضل عبیدالله (عبدالله) فی شهور سنه اثنتی عشره و خمسمائه [512]، و توفی قاسم بن الحاکم فی شهور سنه اربع عشره و خمسمائه [514] و این قاسم مدتی مدید خطیب قصبه بود... و این جماعت مدتها قضای ناحیت تیمار داشتند و حجّ اسلام بگذاردند... و از این بزرگان عقبی که مآثر اسلاف بدیشان تازه شود نمانده اند و لعل الله یحدث بعد ذلک امراً. و از اشعار حاکم امیرک زیادی این ابیات معروفتر است :
المت بعید الاربعین مفاصلی
و غداً یعادینی الطباع الاربع
عجل المشیب الیّ قبل اوانه
ان المشیب الی المعنی اسرع.
و خواجه احمد عمیره در کتاب مائه حارثه روایت کند از حاکم امیرک علی بن ابراهیم زیادی این ابیات:
اصلی علیها و الفؤاد لها یصلی
و عینی کأن قد سلّ فیها الاسی نصلا
تمنیت اذ لم افدها عند موتها
بنفسی و مالی اننی لم اکن اصلا.
و خواجهء فقیه رئیس ابوعبدالله محمد بن یحیی که رئیس این ناحیت بود از این حاکم متوحش گشت و سعایت ساعیان بنزدیک وی در محل قبول افتاد فرمود تا این حاکم را بر خری برهنه نشاندند مقید و از سبزوار به دار ریاست بردند بقصبهء جشم. پس این حاکم در این حسب حال گوید:
کفانی أنی فوق ظهر اتان
أجرُّ علی رأس الملا بهوان
و ان قیّدت رجلای من غیر ریبه
سوی أن ابیت الضیم فعل هجان
و انی بین العالمین ممزق
ادیمی و مقبوض یدی و لسانی
و ان کان ذنبی کل ذنب جنیته
فما فوق ما عندی جنایه جان.
و این حاکم امیرک و شعر او در دمیه القصر مذکور است. و او اختلاف به امیر ابوالفضل المیکالی داشته است. (تاریخ بیهق صص196-197).
المت بعید الاربعین مفاصلی
و غداً یعادینی الطباع الاربع
عجل المشیب الیّ قبل اوانه
ان المشیب الی المعنی اسرع.
و خواجه احمد عمیره در کتاب مائه حارثه روایت کند از حاکم امیرک علی بن ابراهیم زیادی این ابیات:
اصلی علیها و الفؤاد لها یصلی
و عینی کأن قد سلّ فیها الاسی نصلا
تمنیت اذ لم افدها عند موتها
بنفسی و مالی اننی لم اکن اصلا.
و خواجهء فقیه رئیس ابوعبدالله محمد بن یحیی که رئیس این ناحیت بود از این حاکم متوحش گشت و سعایت ساعیان بنزدیک وی در محل قبول افتاد فرمود تا این حاکم را بر خری برهنه نشاندند مقید و از سبزوار به دار ریاست بردند بقصبهء جشم. پس این حاکم در این حسب حال گوید:
کفانی أنی فوق ظهر اتان
أجرُّ علی رأس الملا بهوان
و ان قیّدت رجلای من غیر ریبه
سوی أن ابیت الضیم فعل هجان
و انی بین العالمین ممزق
ادیمی و مقبوض یدی و لسانی
و ان کان ذنبی کل ذنب جنیته
فما فوق ما عندی جنایه جان.
و این حاکم امیرک و شعر او در دمیه القصر مذکور است. و او اختلاف به امیر ابوالفضل المیکالی داشته است. (تاریخ بیهق صص196-197).
راهکاری امن برای پرداخت آنلاین سفارشات در ووکامرس؛ با سپهر پی تراکنشها را سریع و بدون دردسر انجام دهید.
مشاهده جزئیات محصول