حاشیه نشین
[یَ / یِ نِ] (نف مرکب) آنکه در حاشیهء مجلس نشیند. حاضری در مجلس که بکاری نیست.
- امثال: حاشیه نشین دلش فراخ است (یا گشاد است)(1)؛ یعنی چون سود و زیانی در امر ندارد هرچه بیشتر و بهتر و پر خرج تر را رأی دهد، نظیر: از کیسه خلیفه می بخشد:
خرج که از کیسهء مهمان بود
حاتم طائی شدن آسان بود.
(1) - Les Conseillers ne sont pas les payeurs. Vouloir du cuir dcautrui faire
large courroie.
- امثال: حاشیه نشین دلش فراخ است (یا گشاد است)(1)؛ یعنی چون سود و زیانی در امر ندارد هرچه بیشتر و بهتر و پر خرج تر را رأی دهد، نظیر: از کیسه خلیفه می بخشد:
خرج که از کیسهء مهمان بود
حاتم طائی شدن آسان بود.
(1) - Les Conseillers ne sont pas les payeurs. Vouloir du cuir dcautrui faire
large courroie.