ابوسلیمان
[اَ سُ لَ] (اِخ) داودبن صلاح الدین یوسف بن ایّوب. ملقب به ملک الزاهر مجیرالدین صاحب قلعهء بیرهء شاطی فرات. وی مردی دوستار علما و فضلا بود و دانشمندان بلاد از هر سو قصد او میکردند و او دوازدهمین از اولاد صلاح الدین است. آنگاه که صلاح الدین در شام بود وی در قاهره در 23 ذی الحجه و به بعضی روایات ذی قعدهء سال 573 ه .ق. از مادر بزاد و او با الملک الظّاهر از یک مادر باشند. و قاضی فاضل نامه ای کرد صلاح الدین را و بشارت ولادت داود بداد و از جملهء آن نامه این است: این دوازدهمین پسر یا دوازدهمین ستارهء روشن است که خدای بر ستاره های یوسف علیه السلام بیفزود(1) و سلطان ما یوسف آنانرا به بیداری بیند و یوسف علیه السلام بخواب دید، یوسف یازده ستاره را ساجد خود دید و مردمان ساجد این دوازده ستاره باشند و خدای تعالی توانا است که بر حظوظ و جدود مولای ما بیفزاید تا او این دوازده پسر را آباء و جدود بیند. و این اشاره به شعر بحتری است در مدح خلیفه متوکل آنگاه که معتز از مادر بزاد:
و بقیت حتّی تستضی ء برأیه
و تری الکهول الشیب من اولاده.
و گویند که داود میگفت هرکه صلاح الدین را دیدن خواهد در من نگرد چه من ماننده ترین فرزندان او بدو باشم. وفات او در شب نهم صفر سال 632 ه .ق. در بیره بود و ابن خلّکان گوید من در این وقت در حلب بودم و خبر مرگ وی بدانجا شنیدم و الملک العزیز پسر ملک الظّاهر برادرزادهء او پس از وی به بیره شد و آنجا را تصرف کرد. رجوع به حبط ج1 ص 408 شود.
(1) - اشاره بآیهء شریفهء انّی رأیت احدعشر کوکباً و الشّمسَ و القمر رأیتهم لی ساجدین. (قرآن 12/4).
و بقیت حتّی تستضی ء برأیه
و تری الکهول الشیب من اولاده.
و گویند که داود میگفت هرکه صلاح الدین را دیدن خواهد در من نگرد چه من ماننده ترین فرزندان او بدو باشم. وفات او در شب نهم صفر سال 632 ه .ق. در بیره بود و ابن خلّکان گوید من در این وقت در حلب بودم و خبر مرگ وی بدانجا شنیدم و الملک العزیز پسر ملک الظّاهر برادرزادهء او پس از وی به بیره شد و آنجا را تصرف کرد. رجوع به حبط ج1 ص 408 شود.
(1) - اشاره بآیهء شریفهء انّی رأیت احدعشر کوکباً و الشّمسَ و القمر رأیتهم لی ساجدین. (قرآن 12/4).