ابوسلیمان
[اَ سُ لَ] (اِخ) دارائی. عبدالرحمن بن احمدبن عطیّه العنسی الدارائی از مشاهیر مشایخ شام از طبقهء اولی. وی از اهل دَرِیّا (1)بود. شیخ فریدالدین عطّار در تذکره الاولیا گوید: او یگانهء وقت بود و از غایه لطف او را ریحان القلوب گفته اند و در ریاضت صعب و جوع مفرط شانی نیکو داشت چنانکه او را بندارالجائعین گفتندی که هیچکس از این امّت بر جوع آن صبر نتوانست کرد که وی. و در معرفت و حالات غیوب قلب و آفات عیوب نفس حظّی عظیم وافر داشت و احمد حواری دارائی از مریدان او بود. ابوسلیمان میگفت هرچیزی را زنگاری است و زنگار نور دل سیر خوردن است. و گفت هرکه سیر خورد شش چیز به وی درآید: عبادت را حلاوت نیابد و حفظ وی در یادداشت حکمت کم شود و از شفقت بر خلق محروم ماند که پندارد که همه جهانیان سیرند و عبادت بر وی گران شود و شهوات بر وی زیادت گردند و همه مؤمنان گرد مساجد گردند و او گرد مزابل گردد. و گفت چون آدمی سیر خورد جملهء اعضای او به شهوات گرسنه شود و چون گرسنه باشد جمله اعضاء از شهوات سیر گردد و گفت صدق با زبان صادقان بهم برفت و باقی ماند بر زبان کاذبان. و گفت حصن حصین نگاهداشت زبان است و مغز عبادت گرسنگی است و دوستی دنیا سر همهء خطاهاست و گفت بنده اگر به هیچ نگرید مگر بر آنکه ضایع کرده است از روزگار خویش تا این غایت، او را این اندوه تمام است تا به وقت مرگ. و گفت هرکه پند دهنده میخواهد، گو در اختلاف روز و شب نگرد. و گفت هرکه به صدق از شهوت بازایستد حق تعالی از آن کریم تر است که او را عذاب کند و آن شهوت را از دل او نبرد. و گفت بهترین سخاوت آن است که موافق حاجت بود و گفت اگر معرفت را صورت کنند بر جائی، هیچکس ننگرد بر وی الاّ که بمیرد از زیبائی و جمال او و از نیکوئی و از لطف او و تیره گردد همه روشنیها در جذب نور او. شیخ جنید رحمه اللهعلیه گوید که احتیاط وی چنان بود که گفت بسیار بود که چیزی بر دلم آید از نکتهء این قوم، بچند روز، که آنرا نپذیرم الاّ بدو گواه عدل از کتاب و سنّت. نقل است که وی صاحب معاذ جبل بود و علم از وی گرفته بود چون وفاتش نزدیک آمد گفتند ما را بشارت ده که بحضرتی میروی که خداوند غفور و رحمن است، گفت چرا نمی گوئید که به حضرت خداوندی میروی که او به صغیره حساب کند و به کبیره عذاب سخت کند پس جان بداد. و ابوالفرج بن جوزی از احمدبن ابی الحواری آرد که نیمه شبی ابوسلیمان آمادگی نماز را برخاست و چون دست در آبدان کرد هم بدان حال بماند تا فجر طالع شد وقت اقامه برسید و من ترسیدم که نماز او فوت شود گفتم الصلوه یرحمک الله. او گفت لاحول و لاقوّه الا بالله العلی العظیم. پس گفت ای احمد دست در آبدان کردم و از سرّ خویش آوازی شنیدم که گفت گرفتم که ظاهر خویش به آب پاکیزه کردی دل را به چه پاک کنی، از شنودن آواز متفکر بماندم تا آن وقت که گفتم دل را پاک کنم با اندهان و غمان. و باز احمدبن ابی الحواری گوید که ابوسلیمان گفت اگر جملهء خلائق گرد آیند تا مرا خوار کنند چنانکه خود پیش نفس خویش خوارم در آن درمانند. وقتی پیش او صفت مردی را یاد میکردند گفت بدینگونه که گوئید بدمردی نیست لکن از گذشتهء او مرا خبر دهید. گفتند او در پشمینه پرورش یافته و قرآن بیاموخته و علم دین به کمال رسانیده است گفت من دوست تر داشتم که او از پیش مزهء دنیا یافته بودی و سپس دنیا را ترک گفته بودی چه در این صورت دنیا نتوانستی ویرا فریفت لکن چنانکه گوئید او هنوز طعم دنیا نچشیده و من ایمن نیستم که پس از چشیدن لذت آن بر این حال بپاید. وفات ابوسلیمان به سال 205 ه .ق. و بروایت ابوعبدالرحمن 215 ه .ق. بود. و ابوالفرج جوزی گوید روایت اول اصحّ است. و یاقوت در معجم وفات ویرا در 203 ه .ق. گفته است. رجوع به صفه الصفوه ج 4 ص 197 و نامهء دانشوران ج 2 ص 346 و تذکره الاولیاء ج 1 ص 192 شود. دَریّا و داریا قریه ای از اعمال دمشق است و نسبت بدان دارائی و دارانی می آید بغیر قیاس.
(1) - Daraya.
(1) - Daraya.
درگاه آسان پرداخت برای ووکامرس
اتصال آسان پرداخت به ووکامرس برای تسهیل پرداختهای اینترنتی مشتریان؛ سریع، امن و سازگار با تمام کارتها.
مشاهده جزئیات محصول
