چهره پرداز
[چِ رَ / رِ پَ] (نف مرکب)پردازندهء چهره. چهره آرا. رخ پرداز. رخساز. مصوِّر. (غیاث اللغات). مصور و صورتگر را گویند. رنگ آمیزنده. (برهان). نقاش. (یادداشت مؤلف). || کنایه از آفتاب است.
- چهره پرداز بهار؛ کنایه از آفتاب بهاری است :
این چه رخسارست گویا چهره پرداز بهار
آب و رنگ صد گلستان صرف یک گل کرده است.
صائب.
- چهره پرداز جهان؛ کنایه از آفتاب است یکی چون آفتاب پرورش دهندهء عالم است و دیگر چون تا آفتاب طالع نشود همهء الوان و صور در خفا باشد و همین که ظاهر و طالع شد همه ظاهر میگردند پس گویا چهرهء جهان ساخته و پرداختهء اوست. (از آنندراج).
- چهره پرداز بهار؛ کنایه از آفتاب بهاری است :
این چه رخسارست گویا چهره پرداز بهار
آب و رنگ صد گلستان صرف یک گل کرده است.
صائب.
- چهره پرداز جهان؛ کنایه از آفتاب است یکی چون آفتاب پرورش دهندهء عالم است و دیگر چون تا آفتاب طالع نشود همهء الوان و صور در خفا باشد و همین که ظاهر و طالع شد همه ظاهر میگردند پس گویا چهرهء جهان ساخته و پرداختهء اوست. (از آنندراج).