چنگ
[چُ] (اِ) سخن و گفتار بود. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || امر بسخن کردن. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به چنگیدن شود. || برچیدن مرغ دانه را از زمین. (برهان). و دانه که مرغ از زمین برچیند. (ناظم الاطباء). || کشتی و جهاز بزرگ. (برهان) (ناظم الاطباء).