چندی

معنی چندی
[چَ] (ق مبهم)(1) چند. که مقدار مجهول غیرمعین باشد. (برهان). چند است، یعنی یکچند. (آنندراج) (انجمن آرا). هر مقدار نامعین و نامعلوم. بعضی و قدری. (ناظم الاطباء). عده ای :
همه لشکر چین بهم برشکست
بسی کشت و افکند و چندی بخست.
فردوسی.
|| (با یای نکره) چند روزی. مدتی. (حواشی برهان). دیری. مدتی. مدتی طویل. زمانی چند :
چندیت مدح گفتم و چندی عذاب دید
گر زانک نیست سیمت باری(2) شمم فرست.
منجیک ترمذی.
چو چندی برآمد بر این سالیان
ببد سرو بالا ستبرش میان.دقیقی.
بتازید چندی و چندی شتافت
زمانه بدش مانده او را نیافت.فردوسی.
پراندیشه دل گیو را پیش خواند
وز آن خواب چندی سخن ها براند.
فردوسی.
بگشت اندرین نیز چندی جهان
همی بودنی داشت اندر نهان.فردوسی.
ستودش بسی شاه و چندی نواخت
ببایست او کارها را بساخت.
اسدی (گرشاسبنامه ص 205).
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل بهیچ دلبندی.
سعدی (طیبات).
چندی بر این آمد لطف طبعش را (لطف طبع دوست سعدی را) بدیدند و حسن تدبیرش را بپسندیدند. (گلستان سعدی ص 37).
بدارید چندی کف از دامنش.
وگر می گریزد ضَمان بر مَنَش.
سعدی (بوستان).
شنیدم که در حبس چندی بماند.
سعدی (بوستان).
یکچند بخیره عمر بگذشت
من بعد بر آن سرم که چندی.
سعدی (ترجیعات).
|| مبلغی. یک مبلغ :
فریبرز کاووس را تاج زر
فرستاد و دینار چندی گهر.فردوسی.
.(در پهلوی)
(1) - candih (2) - جفتی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.