چله
[چِلْ لَ / لِ] (اِ) ریسمانی باشد که از پهنای کار جولاهگان زیاد آید و آن را ببافند و به انگشت پیچیده در جایی گذارند. (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). تار جولایان که در مقابل پود است. (از لغت محلی شوشترنسخهء خطی). چند رشته نخ از مجموعهء نخهایی که تارهای پارچهء نخی یا ابریشمی را تشکیل دهد (در تداول جولاهگان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). || زه کمان را نیز گویند.(1)(برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). چلهء کمان. وتر. جُلاهِق. (منتهی الارب). و رجوع به زه شود :
نرمی مکن که سختی ایام میکشی
از آهن است چله کمان کیاده را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
(1) - به این معنی در ترکی «چلی» بکسر اول و «چلیه» آمده. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
نرمی مکن که سختی ایام میکشی
از آهن است چله کمان کیاده را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
(1) - به این معنی در ترکی «چلی» بکسر اول و «چلیه» آمده. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).