چکامه
[چَ مَ / مِ] (اِ)(1) قصیده را گویند و آن مطلعی است با ابیات متوازنهء متشارکه در قافیه و ردیف زیاده برهفده بیت، مبتنی بر هفت شرط چنانکه نزد اهل این صنعت مبین است. (برهان). شعر و قصیده است. (انجمن آرا) (آنندراج). قصیده و چغامه. (ناظم الاطباء). چامه و سرواد و شعر و سرود و چگامه :
اگر قبول ملک افتد این چکامهء نغز
به آب سیم نگارمش بر صحیفهء زر.قاآنی.
رجوع به سرواد و چامه و چگامه و قصیده شود.
(1) - پهلوی cikamak (خسرو کواتان بند 13). (حاشیهء برهان قطع چ معین).
اگر قبول ملک افتد این چکامهء نغز
به آب سیم نگارمش بر صحیفهء زر.قاآنی.
رجوع به سرواد و چامه و چگامه و قصیده شود.
(1) - پهلوی cikamak (خسرو کواتان بند 13). (حاشیهء برهان قطع چ معین).