چشم زخم
[چَ / چِ زَ] (اِ مرکب)(1) آزار و نقصانی است که بسبب دیدن بعضی از مردم و تعریف کردن ایشان کسی را و چیزی را بهم رسد، و عرب «العین اللامه» خوانند. (برهان). چشم زخ و چشزخ و چشم شور و دیده شور و نظر شور. (آنندراج). عبارت از آن است که شخصی چیز حَسین و مرغوب را نگاه کند و بطریق حسد در وی نظر اندازد و بعضی گویند در چشم زخم حسد ضرور نیست، گاهی نظر دوست هم کار میکند. (آنندراج). آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی و یا چیزی رسد. (ناظم الاطباء). اثر بد که از نگاه یا کلام کسی بر کسی یا چیزی برسد. (فرهنگ نظام). نَظْرَه. نَفس. (منتهی الارب). چشم بد. عین الکمال. آسیب و زیانی که از نگاه پرمحبت و تحسین یا از نظر آمیخته به حسد و حیرت شورچشمان به افراد یا اشیاء رسد. اثر چشم شور. آسیب نگاه شورچشمان :
مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
بچشم زخم هزاران پسر یکی دختر.خاقانی.
مبادا بی تو هفت اقلیم را نور
غبار چشم زخم از دولتت دور.نظامی.
شد از گوشهء چشم زخمی نژند
تب آمد شد آن نازنین دردمند.نظامی.
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یارب که بینم آن را در گردنت حمایل.
حافظ.
خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم
یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار.حافظ.
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست در هم بال من.
ملاوحشی (از آنندراج).
|| کنایه از آسیبی اندک و شکستی کوچک، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید. و مراد آن است که فلانی مختصر بیماریی دارد یا نیروی ما شکست کوچکی خورده است. || تعویذ و حرز چشم زخم. دافع چشم بد :
آدمی با گنه شکسته تر است
پای طاوس چشم زخم سر است.سنائی.
تیز خاری که در گلستان بود
از پی چشم زخم بستان بود.نظامی.
رجوع به چشزخ و چشمزخ شود.
(1) - زخم بمعنی ضربت است و چشم زخم یعنی چشم زدن، و مخفف آن «چشزخ» است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
بچشم زخم هزاران پسر یکی دختر.خاقانی.
مبادا بی تو هفت اقلیم را نور
غبار چشم زخم از دولتت دور.نظامی.
شد از گوشهء چشم زخمی نژند
تب آمد شد آن نازنین دردمند.نظامی.
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یارب که بینم آن را در گردنت حمایل.
حافظ.
خوش دولتی است خرم و خوش خسروی کریم
یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار.حافظ.
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست در هم بال من.
ملاوحشی (از آنندراج).
|| کنایه از آسیبی اندک و شکستی کوچک، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس را چشم زخمی رسیده یا چشم زخمی به نیروی ما رسید. و مراد آن است که فلانی مختصر بیماریی دارد یا نیروی ما شکست کوچکی خورده است. || تعویذ و حرز چشم زخم. دافع چشم بد :
آدمی با گنه شکسته تر است
پای طاوس چشم زخم سر است.سنائی.
تیز خاری که در گلستان بود
از پی چشم زخم بستان بود.نظامی.
رجوع به چشزخ و چشمزخ شود.
(1) - زخم بمعنی ضربت است و چشم زخم یعنی چشم زدن، و مخفف آن «چشزخ» است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).