چریدن

معنی چریدن
[چَ دَ] (مص)(1) گیاه خوردن ستوران و چارپا، نسبت آن بسوی طیور نیز آمده. (آنندراج). گیاه خوردن و علف خوردن چارپا، در باغ و صحرا و مرغزار و چمن و جز آن در صورتیکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء). بریدن حیوان گیاه زمین را با دندان یا منقار خود و خوردن آن. (فرهنگ نظام). خوردن چارپایان گیاه و علف مراتع را. گیاه و علف خوردن چارپایان در بیابان یا چراگاهها. خوردن ستور علف زمینی را در حال رفتن. خوراک خوردن حیوانات اعم از چارپایان و طیور در حال حرکت. جستن حیوانات و طیور خوراک خود را در بیابان و مراتع و خوردن آن. مَرعی. رَتع. رُتوع. رَعی. عَرم. (منتهی الارب) :
آهو از پشته بدشت آید و ایمن بچرد
چون کسی کو را باشد نظر میر پناه.فرخی.
بچر کت عنبرین بادا چراگاه
بچم کت آهنین بادا مفاصل.منوچهری.
تا بچرد رنگ در میانهء کهسار
تا بچمد گور در میانهء فدفد.منوچهری.
نبودی کاش در نعمات لذات
چو خر بایست در صحرا چریدن.
ناصرخسرو.
عاقل کجا رود که جهان دار ظلم گشت
نحل از کجا چرد که گیا زهر ناب شد.
خاقانی.
-امثال: اینقدر چریدی کو دنبه ات.
|| مجازاً در خوردن انسان هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام). خوراک خوردن آدمیان. تمتع بردن آدمی از خوردنی ها. غذا خوردن :
چو ایدر نخواهی همی آرمید
بباید چرید و بباید چمید.فردوسی.
گرفتار در دست آز و نیاز
تن از ناچریدن به رنج و گداز.فردوسی.
شما دست شادی بخوردن برید
بیک هفته ایدر چمید و چرید.فردوسی.
بیاسود و لختی چرید آنچه دید
شب تیره خفتان بسر برکشید.فردوسی.
خاصه سرای آنکه چو من در جوار اوست
و ایمن چو من همی چرد از مرغزار او.
فرخی.
آنچه میران مبارز نگرفتند بگیر
آنچه شاهان مظفر نچریدند بچر.فرخی.
گر مکافات بدی اندر طبیعت واجب است
چون تو از دنیا چریدی او ترا خواهد چرید.
ناصرخسرو.
نیاید با تو زین طارم برون جز طاعت و حکمت
بچر وز بهر طاعت چر، بچم وز بهر حکمت چم.
ناصرخسرو.
گر رحمت و نعمت چرید خواهی
از علم چر امروز و بر علم چم.ناصرخسرو.
ز خشک آخور خذلان برست خاقانی
که در ریاض محمد چرید کشت رضا.
خاقانی.
رستم ز چار آخور سنگین روزگار
در هشت باغ عشق چریدم بصبحگاه.
خاقانی.
- چریدن دارد؛ یعنی دیدن دارد. مأخذش چشم چرانی است. (از آنندراج). دیدن دارد. (غیاث) :
هنوز سیب ذقن رنگ را نباخته است
هنوز سبزهء خطش چریدنی دارد.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چرانی و چشم چرانی شود.
-امثال: هر که چرد خورد و هر که خسبد خواب بیند. رجوع به چر و چرا و چرانیدن شود.
(1) از: چر+ یدن (پسوند مصدری) ازمصدر اوستایی - car، لاتینی coler خوانساری cernan، گیلکی ba-cara(بچرد)، علف خوردن چارپا، گیاه خوردن. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.