چراغی
[چَ / چِ] (ص نسبی، اِ) خادم امرد صوفیان در خانقاه. مثال: چراغی مرشد آمد؛ یعنی شاگرد و خادم مرشد آمد. رجوع به چراغ شود. || زمینی که وقف شده باشد از برای مسجد و اماکن متبرکه. || نذری که جهت روشنائی و اماکن متبرکه به خدام دهند. || صدقه ای که بدرویشانی دهند که در شب قدم میزنند. || پولی که به فالگو دهند. (ناظم الاطباء).