جیوه
[جی وَ / وِ](1) (اِ) ژیوه. سیماب. زیبق. فرار. آبک. معرب پهلوی زیوندک(2) (زنده). فلزی است بصورت مایعی بسیار سنگین، وزن مخصوص آن 6/13، سیمین فام و درخشان (بهمین مناسبت آنرا سیماب گویند). در 9/38 منجمد شود و در 357 درجه بجوش آید. ابوالارواح. (فرهنگ فارسی معین). سیماب را گویند، سرد و تر است در دویم شپش و کنه را بکشد، جرب و حکه را نافع باشد. تصعید آن به این طریق کنند که بستانند سیماب را و با نیم وزن آن قلعی داخل کنند و به وزن هر دو زاج سوخته و به وزن زاج خشت پخته و به وزن مجموع تلک بریان کرده که آلوچهء کوهی باشد و همه را در صلایه انداخته با آب ترنج و آن میوه ایست معروف بسایند تا نیک سائیده شود بعد از آن در دیگی نو که بگل اندوده باشند کرده سر آنرا محکم ببندند و آهسته آهسته آتش کنند تا بریان شود و همچنین هفت نوبت با آب ترنج بسایند و در دیگ کنند و بریان سازند بعد از آن در شیشه ای که بگل علکت اندوده باشد، کنند و آتش نرم نرم میکرده باشند تا تصعید کند و همچنین سه مرتبه تصعید کنند تا آنکه مانند دانهء مروارید سفید گردد و آن سم قاتل است و بکارهای دیگر نیز آید. (برهان).
(1) - Hydrargyre. Mercure.
(2) - zivandak.
(1) - Hydrargyre. Mercure.
(2) - zivandak.