جهیدن
[جَ دَ] (مص) سخت تیز رفتن. (آنندراج). || جستن :
چگونه جهد شیر بی چنگ تیز
اگرچند باشد دلش پرستیز.فردوسی.
کس به زیر دمّ خر خاری نهد
خر نداند دفع آن برمی جهد.مولوی.
|| دفق. || وزیدن باد :
بس باد جهد سرد ز کُه لاجرم اکنون
چون پیر که یاد آید از روز جوانیش.
ناصرخسرو.
جاحظ گوید اگر سیزده روز در مصر باد جنوب جهد... (تاریخ بیهق). || جهیدن بر ماده؛ جماع کردن. تأتأه؛ خواندن تکه را برای جهیدن بر ماده. (منتهی الارب).
چگونه جهد شیر بی چنگ تیز
اگرچند باشد دلش پرستیز.فردوسی.
کس به زیر دمّ خر خاری نهد
خر نداند دفع آن برمی جهد.مولوی.
|| دفق. || وزیدن باد :
بس باد جهد سرد ز کُه لاجرم اکنون
چون پیر که یاد آید از روز جوانیش.
ناصرخسرو.
جاحظ گوید اگر سیزده روز در مصر باد جنوب جهد... (تاریخ بیهق). || جهیدن بر ماده؛ جماع کردن. تأتأه؛ خواندن تکه را برای جهیدن بر ماده. (منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.