جهاز

معنی جهاز
[جِ] (ع اِ) رخت مرده. || رخت عروس. (منتهی الارب). آنچه از اثاث و ملک که عروس بخانهء داماد برد.
-امثال: زنی که جهاز نداره اینهمه ناز نداره.
|| رخت مسافر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ساز. ساز و برگ. اسباب و لوازم خانه، مسافر، عروس. (فرهنگ فارسی معین). ج، اجهزه. جج، اجهزات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || مجموعهء اعضایی که عمل معینی را انجام دهند: جهاز تنفس. جهاز هاضمه. || کشتی. سفینه. || چرخ روغن گیری. (فرهنگ فارسی معین).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.