جهاز
[جَ] (ع اِ) رخت مرده و عروس و مسافر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به جِهاز شود. || مجموعهء اعضایی که عمل معینی را انجام دهند. دستگاه. || آنچه بر پشت شتر بود از پالان و هوید و جز آن. (مهذب الاسماء). پالان شتر. || فرج زن. (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد) (از لسان العرب). و در مثل گوید: ضرب فی جهازه یا نفر فی جهازه، یعنی رمید و بازنیامد و اصل آن از ستوری گرفته اند که پالان و بار او بشکم آید و برمد و روی صحرا گیرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || کشتی. سفینه. (فرهنگ فارسی معین). کشتی بزرگ. (آنندراج). || چرخ روغن گیری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به جِهاز شود.