جوزا
[جَ] (اِخ) جوزاء. نام برجی است از بروج آسمان. در اصل لغت جوزا بمعنی گوسپند سیاه است که میان او سپید باشد و چون این چنین گوسپند در میان گلهء گوسپندان سیاه مطلق بغایت اظهر و نمودار باشد همچنین برج مذکور نیز به نسبت دیگر بروج کواکب روشنی دارد و در میان همهء بروج ممتاز است لهذا به این اسم مسمی کردند و صورتش بشکل دو کودک برهنه است که پی همدیگر درآمده اند.
دوپیکر. یکی از بروج دوازده گانهء فلکی، و آنرا توأمان نیز گویند. یکی از دو خانهء عطارد است و خانهء دیگر آن سنبله است. (مفاتیح). || نام صورت دیگر است از صور جنوبی بصورت مرد قائم بدو صورتی از صور منطقه البروج میان ثور و سرطان که در آن هشتادوپنج ستاره رصد کرده اند بشکل دو تن ایستاده تخیل شده، دستها بر گردن یکدیگر دارند، سرها سوی شمال شرقی و پایها بجنوب غربی :
برکرده پیش جوزا وز پس بنات نعش
این همچو بادبیزن و آن همچو باب زن.
عسجدی.
کی دیده ای دو دوست که جوزاصفت شدند
کایامشان چو نعش یک از یک جدا نکرد.
خاقانی.
تنها نه امروز چون نکوشی
کز علم و عمل برشوی به جوزا؟ناصرخسرو.
هرکه را از فضل یزدان چشم او بینا شود
گرچه باشد زیر دریا بر سر جوزا شود.
ناصرخسرو.
رجوع به جوزاء شود.
دوپیکر. یکی از بروج دوازده گانهء فلکی، و آنرا توأمان نیز گویند. یکی از دو خانهء عطارد است و خانهء دیگر آن سنبله است. (مفاتیح). || نام صورت دیگر است از صور جنوبی بصورت مرد قائم بدو صورتی از صور منطقه البروج میان ثور و سرطان که در آن هشتادوپنج ستاره رصد کرده اند بشکل دو تن ایستاده تخیل شده، دستها بر گردن یکدیگر دارند، سرها سوی شمال شرقی و پایها بجنوب غربی :
برکرده پیش جوزا وز پس بنات نعش
این همچو بادبیزن و آن همچو باب زن.
عسجدی.
کی دیده ای دو دوست که جوزاصفت شدند
کایامشان چو نعش یک از یک جدا نکرد.
خاقانی.
تنها نه امروز چون نکوشی
کز علم و عمل برشوی به جوزا؟ناصرخسرو.
هرکه را از فضل یزدان چشم او بینا شود
گرچه باشد زیر دریا بر سر جوزا شود.
ناصرخسرو.
رجوع به جوزاء شود.