جنوب
[جُ] (ع مص) از دست راست وزیدن باد. (منتهی الارب). || باد جنوب آمدن. (المصادر). || باد جنوب وزیدن بر قوم و هلاک کردن. (منتهی الارب): جُنِبوا جنوباً؛ باد جنوب وزید بر آنان و هلاک کرد آنان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دور شدن. (المصادر زوزنی). || دردمندپهلو شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مبتلی به بیماری ذات الجنب گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِ) در تداول بمعنی جَنوب، یکی از جهات اربع.