جنگجو
[جَ] (نف مرکب) رزم آور. مبارز. جنگی. (فرهنگ فارسی معین). ستیزه جو. (ناظم الاطباء) :
جنگجویان بروز پنجه و کتف
دشمنان را کشند و خوبان دوست.سعدی.
|| تند و بامخاصمت. (ناظم الاطباء).
جنگجویان بروز پنجه و کتف
دشمنان را کشند و خوبان دوست.سعدی.
|| تند و بامخاصمت. (ناظم الاطباء).