جن
[جَ] (اِ)(1) طرف. جانب. سو. کنار. (برهان).
(1) - هندی باستان yana (راه، طریق) «اساس اشتقاق فارسی 426»، از سانسکریت yana(رفتن، ارابه، گردونه)، افغانی yun(حرکت، روش، ارابه، رسم و عادت) «هوبشمان 426»:
پرندوش ازین جن سواری گذشت
که لرزید ازو سربسر بوم و دشت. فردوسی.
(از معین در حاشیهء برهان).
(1) - هندی باستان yana (راه، طریق) «اساس اشتقاق فارسی 426»، از سانسکریت yana(رفتن، ارابه، گردونه)، افغانی yun(حرکت، روش، ارابه، رسم و عادت) «هوبشمان 426»:
پرندوش ازین جن سواری گذشت
که لرزید ازو سربسر بوم و دشت. فردوسی.
(از معین در حاشیهء برهان).