جمجمه
[جُ جُ مَ] (ع اِ) کاسهء سر یا استخوانی که در آن دماغ است. ج، جمجم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || نوعی از پیمانه است. (منتهی الارب). || چاه در شوره زار. || قدح چوبین. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || چوب قلبه که در آن آهن تعبیه کنند. (منتهی الارب). ج، جماجم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).