جلیل
[جَ] (ع ص) کلانسال. (از منتهی الارب). || بزرگوار (ناظم الاطباء). بزرگ قدر. (منتهی الارب). آنکه قدر و مرتبهء وی بلند باشد. (ناظم الاطباء). || بزرگ و عظیم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || آزموده کار. (منتهی الارب). || (اِ) یز که از وی ازار خرگاه سازند. (منتهی الارب). گیاه ثمام که از آن ازار خرگاه سازند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جِ جلیله. (منتهی الارب). بمعنی خرمابن بسیاربار. رجوع به جلیله شود.