جلاد
[جَلْ لا] (ع ص) تازیانه زن. (منتهی الارب). سیاف. (ناظم الاطباء). دره زن. (از آنندراج). آنکه حدود را بر پا کند. دژخیم. میرغضب :
بدل ربودن جلاد و شاطری ای مه
ببوسه دادن جان پدر بس اژکهنی.
شاکر بخاری.
اگر چه هر دو خونریزند لیکن
هم از جلاد تا قصاب فرق است.خاقانی.
بفرمود جلاد را بی دریغ
که بردار سرهای ایشان به تیغ.سعدی.
|| پوست کننده. پوست کشنده. (آنندراج).
بدل ربودن جلاد و شاطری ای مه
ببوسه دادن جان پدر بس اژکهنی.
شاکر بخاری.
اگر چه هر دو خونریزند لیکن
هم از جلاد تا قصاب فرق است.خاقانی.
بفرمود جلاد را بی دریغ
که بردار سرهای ایشان به تیغ.سعدی.
|| پوست کننده. پوست کشنده. (آنندراج).