ابوذر

معنی ابوذر
[اَ ذَرر] (اِخ) الغِفاری، و بعضی ابوالذر گفته اند و اکثر و اشهر اوّلی است. در نام و نسب او اختلافات بسیار است و مشهورتر جندب بن جناده و مادر او رمله بنت الوقعیه است از بنوغفار. یکی از کبار صحابه و از مؤمنین قدیم، گویند او پس از چهار کس ایمان آورد و سپس به بلاد خویش بازگشت و بدانجا ببود تا آنگاه که رسول صلی اللهعلیه وآله بمدینه شد و از ابن عباس آرند آنگاه که ابوذر بعثت رسول بشنید به برادر خویش موسوم به انیس گفت برنشین و به این وادی شو و از آن مرد که مدعی است از آسمان او را آگاهی آرند خبر گیر و گفتهء او استماع کن و بمن بازگرد. انیس به مکه رفت و گفتارهای رسول بشنید و نزد ابوذر شد و گفت او را به مکه دیدم که مردم را بمکارم اخلاق میخواند و سخنان او شنیدم گفته های او از سنخ شعر نباشد. ابوذر گفت آنچه من میخواستم نه این بود و توشه و آب با خویش برداشت و بمکه رفت و به مسجد درآمد و در جستجوی آن حضرت بود و نمی خواست از کس پرسیدن و آن جستجو تا شب بکشید و در مسجد بخفت و شبانگاه علی علیه السلام وی را بدید و گفت مانا مرد غریب است گفت آری گفت برخیز تا بخانه شویم ابوذر گوید با علی برفتم و هیچ از من نپرسید و من نیز سؤالی از وی نکردم بامداد به مسجد بازگشتم و همه روز بدانجا ببودم و به شب به مضجع دوشین خود شدم بار دیگر علی علیه السلام بر من گذر کرد و گفت گاه آن نرسید که منزل خویش بدانی و مرا برپای داشت و با خویش ببرد و در این دو روز هیچ یک از ما از هم پرسشی نکردیم و شب سوم نیز علی علیه السلام بیامد و مرا بخانه برداشت و چون بیاسودیم علی گفت مرا نگوئی چه ترا به آمدن مکه داشت؟ گفتم اگر پیمان کنی که مرا راه نمائی ترا خبر دهم و علی علیه السلام با من پیمان کرد و من بگفتم علی گفت او پیامبر است و آنچه بر وی آمده حق است و رسول خدای باشد چون بامداد درآید با من بیا پس در قفای وی بشدم تا بر رسول خدای درآمدیم و من رسول را به تحیت اسلام تحیت کردم و گفتم السلام علیک یا رسول الله و من اول کسم که بر او صلوات اللهعلیه به تحیت اسلام سلام گفته ام فرمود علیک السلام کیستی؟ گفتم مردی از بنی غفار پس اسلام بر من عرضه داشت و من اسلام آوردم و شهادتین بر زبان راندم رسول بمن گفت به قوم خویش بازشو و آنان را آگاهی ده لکن امر خویش از اهل مکه پنهان دار چه بر حیات تو از آنان بیم دارم گفتم قسم به خدائی که جان من در قبضهء قدرت اوست که بر سر جمع فریاد کنم و از مسجد بیرون شد و با آواز بلند شهادتین گفتن گرفت و اهل مکه بر وی هجوم کردند و بزدند تا بیفتاد و عباس عم رسول صلوات اللهعلیه بیامد و خویشتن بر وی افکند و گفت وای بر شما آیا ندانید که او از قبیلهء غفار باشد و شما را در بازرگانی با شام بر قوم او گذر است و او را رها کرد. دیگر روز ابوذر کردهء دی تکرار کرد و باز مشرکین انبوهی کردند و وی را بزدند در این کرّت نیز عباس خویشتن بر وی انداخت و وی را خلاص داد پس به قبیلهء خویش بازگشت و بخدایان عرب استهزاء و سخریه کردن آغاز کرد و پس از دیری بمدینه بازگشت و چون رسول صلوات اللهعلیه وی را بدید نام او از یاد بکرده بود فرمود ابونمله؟ گفت اسم من ابوذر است فرمود بلی ابوذر. و تا رحلت رسول صلوات اللهعلیه در خدمت و مصاحبت آن حضرت بود پس از وفات ابوبکر به شام شد و تا روزگار خلافت عثمان بدانجا بزیست و چون او به اعمال معاویه در شام انکار می کرد و خرده ها میگرفت معاویه بعثمان شکوه کرد و عثمان او را به ربذه نفی کرد و ابوذر در سال 32 بدانجا درگذشت و ابن مسعود با عده ای از بزرگان صحابه از جمله حجربن عدی بن ادبر الکندی و مالک بن الحارث الاشتر و جوانی از انصار در آن وقت بر ربذه میگذشتند و چون از وفات وی آگاهی یافتند به جنازهء او شدند و بر وی نماز گزاردند و به جامهء جوانی انصاری کفن کردند و گویند آنگاه که ابن مسعود را به نماز گزاردن وی خواندند گفت این کیست گفتند ابوذر پس بگریست گریستنی طویل و گفت دریغا برادر و دوست من او تنها بزیست و تنها بمرد و خدای تعالی او را تنها برمیانگیزد خوشا به حال وی. و از ام ذرّ زوجهء او روایت کنند که گفت چون وفات ابوذر نزدیک رسید من میگریستم ابوذر گفت سبب گریه چیست؟ گفتم چگونه نگریم که تو در بیابان قفر از دنیا میروی و مرا جامه ای نیست تا کفن تو کنم گفت مژده باد ترا و گریه مکن که من از رسول خدا صلوات اللهعلیه شنیدم که فرمود هر زن و مردی دو یا سه فرزند ایشان بمیرد و آنان بر مرگ فرزندان خویش شکیبائی کنند هرگز روی آتش دوزخ نبینند و ما را سه فرزند بمرد و ما بر مرگ آنان صبر کردیم و هم رسول صلوات اللهعلیه با جماعتی که من نیز از جملهء آنان بودم خطاب فرمود که یکی از شما در بیابانی بمیرد و گروهی مؤمنین بر مرگ او حاضر آیند و امروز هیچیک از آن جماعت بر جای نیستند و همگی در روستاها وفات یافتند و آن کس که رسول از مرگ او به بیابان خبر داد من باشم قسم به خدای که رسول کاذب نیست و من نیز دروغزن نباشم بر سر راه شو و بنگر گفتم این چگونه باشد؟ قافلهء حاج بگذشت و راه بسته شد گفت بازشو و بنگر بدانجا تلی بود و من بنوبت گاهی بر آن تل بالا میرفتم و به راه میدیدم و گاه بازمیگشتم و به پرستاری او میپرداختم در این حین سواری چند که به شتاب مانند کرکس به شکاری بجانب ما می آمدند چون نزدیک شدند بایستادند و گفتند ای زن ترا چه رسیده است گفتم مردی از مسلمانان در حال نزع است آیا شما به تکفین وی خواهید پرداخت؟ گفتند او کیست؟ گفتم ابوذر پرسیدند صاحب رسول صلی اللهعلیه وآله وسلم؟ گفتم آری گفتند پدر و مادر ما فدای او باد و به جانب منزل ما بشتافتند و ابوذر حدیث شنیده از رسول صلوات اللهعلیه در باب مرگ او به فلات بدیشان روایت کرد و گفت اگر من یا زن مرا جامه ای بود که به تکفین من بسنده بود البته آنرا اختیار میکردم و گفت شما را به خدا سوگند میدهم که هر یک از شما را که منصب امارت یا عریفی یا بریدی یا نقابت است به امر تکفین من نپردازد و جملهء آنان صاحب همین مناصب بودند جز جوانی انصاری که گفت ای عم ترا کفن کنم در این ردا که ببر دارم یا دو جامه از رشتهء مادرم که با من هست ابوذر گفت نیک آمد چون درگذشت او را غسل دادند و در آن جامه ها کفن کردند. و از رسول صلوات اللهعلیه روایت است که فرمود ابوذر در امت من به زهد چو عیسی بن مریم است علیه السلام. و باز فرمود مااظلت الخضراء و مااقلت الغبراء اصدق لهجه من ابی ذر و نیز آن حضرت فرمود الجنه مشتاقه الی اربعه من امتی، و علی و سلمان و مقداد و ابی ذر را بشمرد و آنگاه که رسول صلوات اللهعلیه در سال هفتم از هجرت به عمره القضا میشد ابوذر را در مدینه خلیفتی داد و عمر بن الخطاب بدان وقت که وضع دیوان کرد با اینکه ابوذر غزوهء بدر را درک نکرده بود او را مانند حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و سلمان فارسی چون دیگر اهل بدر پنج هزار درم وظیفه مقرر کرد و در علت شکایت معاویه از ابوذر به عثمان گفته اند او میگفت در آیت: الذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم،(1) اهل اسلام نیز داخلند و معاویه را عقیده آن بود که حکم این آیت به یهود و نصاری اختصاص دارد، دیگر آنکه معاویه از بیت المال به بیت مال الله تعبیر میکرد و ابوذر میگفت از آنروی بیت مال الله تعبیر میکنی که حساب آنرا در روز جزا جواب گوئی و حال آنکه بیت المال مسلمین است و محاسبهء آنرا در دنیا مفروغ میباید ساخت. و ابوذر به امر معروف و نهی از منکر می پرداخت و معاویه را از امور نالایق منع میکرد و این بر معاویه گران می آمد از اینرو به عثمان نوشت که ابوذر اعتقاد مردم شام را دربارهء تو تباه می کند و عثمان او را بمدینه طلبید و پس از گفت و شنود به ربذه نفی کرد و ربذه در سه منزلی مدینه است، و یکی از علل مخالفت مصریان با عثمان نفی ابوذر از مدینه به اغوای معاویه بود. زوجهء او ام ذرّ نیز صحابیه است.
(1) - قرآن 9/34.

درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس

اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارت‌های عضو شتاب

مشاهده جزئیات محصول

اشتراک‌گذاری:

با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید