جز
[جَ / جَزز] (اِخ) نام کشوری که مابین فرات و دجله واقع شده و به تازی الجزیره و مردم فرنگ مزوپوتامی گویند. (ناظم الاطباء). و بعقیدهء ولف در ابیات زیر مقصود از جز بین النهرین است :
به بازارگانی برفتم ز جز
یکی کاروان دارم از خز و بز.فردوسی.
ز برقوه وز نامداران جز
ببردند بسیار دیبا و خز.فردوسی.
بیابان که من دیده ام زیر جز
شده چون نی نیزه بالای گز.فردوسی.
چو ما مهرگانی بپوشیم خز
به نخجیر باید شدن سوی جز.فردوسی.
بگوید که در شهر برقوه و جز
گر از گوهر و زر و دیبا و خز.فردوسی.
برفتند بازارگانان شهر
ز جز و ز برقوه مردم دو بهر.فردوسی.
به بازارگانی برفتم ز جز
یکی کاروان دارم از خز و بز.فردوسی.
ز برقوه وز نامداران جز
ببردند بسیار دیبا و خز.فردوسی.
بیابان که من دیده ام زیر جز
شده چون نی نیزه بالای گز.فردوسی.
چو ما مهرگانی بپوشیم خز
به نخجیر باید شدن سوی جز.فردوسی.
بگوید که در شهر برقوه و جز
گر از گوهر و زر و دیبا و خز.فردوسی.
برفتند بازارگانان شهر
ز جز و ز برقوه مردم دو بهر.فردوسی.