جز
[جِ] (اِ) دنبهء برشته شده باشد که بر روی آش آرد ریزند. (برهان) (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر) (فرهنگ نظام) (آنندراج). جَزدَر. جِزدَر. جِزِغ. (برهان). جُزغاله و جِزغاله در لهجهء خراسان. رجوع به این کلمات شود. || درد جای زخم یا سوخته. (فرهنگ نظام). || کنایه از آزار دادن مردم. (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی): فلان فلان را جزید؛ او را سوخت و آزار داد. || کوله خاس. (یادداشت مؤلف). رجوع به کوله خاس شود.