جریم
[جَ] (ع ص، اِ) گناهکار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). جارِم. (متن اللغه). رجوع به جارم شود. || فراهم آورندهء چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || خرما یا انگور بریده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). ج، جِرام. (منتهی الارب) (آنندراج). || خرمای خشک. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء نسخهء خطی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). ج، جِرام. (منتهی الارب) (آنندراج). || خستهء خرما. (منتهی الارب). استهء خرما. (مهذب الاسماء نسخهء خطی) (آنندراج). هستهء خرما. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از ذیل اقرب الموارد). ج، جِرام. (منتهی الارب) (آنندراج). || بزرگ تن کلان سال. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، جِرام. (منتهی الارب). تناور. (مهذب الاسماء). بزرگ جسم. تن بزرگ. (از متن اللغه). یقال: «جله جریم»؛ ای عظیمه الاجرام. (از اقرب الموارد). || شتران بزرگ. (از متن اللغه). || جرمانه. (از غیاث اللغات). || بریده از بن. (غیاث اللغات از منتخب و شارح). || گل کشتی. (غیاث اللغات). || حفره ای که هستهء خرما در آن خرد کنند. (از متن اللغه). آنچه هستهء خرما را با آن خرد کنند. (از اقرب الموارد). || در لغت حجاز بمعنی مد (واحد وزن) است. (از متن اللغه) (از ذیل اقرب الموارد). یقال: «اعطیته کذا و کذا جریماً».