جرم
[جَ] (ع مص) بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). قطع کردن. (از نشوء اللغه ص4). || درودن بار خرما و غیر آن را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || حرز و اندازه کردن بار خرما بر درخت. (منتهی الارب). خرص زدن و تخمین کردن بار خرما. (از ذیل اقرب الموارد). || گناه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || کسب کردن برای اهل خود چیزی را و فراهم نمودن. (منتهی الارب) (از ترجمان القرآن عادل بن علی) (آنندراج) (از اقرب الموارد) و لا یجرمنکم شنآن علی الاّ تعدلوا (قرآن 5/8)؛ ای «یکسبنکم و برخی به لایحملنکم تفسیر کرده اند. (از اقرب الموارد). || گناه جستن و گناه نهادن بر کس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || کامل کردن چیزی را. (تاج از ذیل اقرب الموارد). || فریز کردن پشم گوسپند را. || گرفتن از کسی. (منتهی الارب) (آنندراج).