جرعه
[جُ عَ] (ع مص) یک بار آشامیدن. (غیاث اللغات) (از متن اللغه) (از المنجد) (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). جِرعَه. جَرعَه. (متن اللغه) (از غیاث) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به کلمات مذکور شود(1). || (اِ) یک آب آشام. (آنندراج). || آن مقدار چیزی که یکبار در یک دم نوشیده شود. (غیاث اللغات). مقدار یک آشامیدن از آب و شراب و جز آن. پارهء آب. غمجه. چکه. پاره ای از آب و شراب. غرت. یک شربت.
(1) - در منتهی الارب این کلمه به هر سه حرکت جیم و فتح را به این معنی ضبط شده است.
(1) - در منتهی الارب این کلمه به هر سه حرکت جیم و فتح را به این معنی ضبط شده است.