جرعه
[جَ رَ عَ] (ع اِ) ریگ هموار نیکونبات آسان گذار. || زمین درشت که به ریگ ماند. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (آنندراج). || ریگ توده که هیچ نروید بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ریگزاری که هیچ نروید و آب نگاه ندارد. (از متن اللغه). || ریگ توده ای که یک جانب گیاه و یک جانب سنگریزه دارد. (منتهی الارب) (از قطر المحیط). || ریگزار گسترده ای که بیشتر آن امتداد یافته باشد. (از متن اللغه). ج، جَرَع. جَرعان. (متن اللغه) (منتهی الارب). جَرعاء. جَرَع. اَجراع. جَرعَه. رجوع به جرعاء و جرعه شود. || یک آشام از آب و شراب و جز آن یا به این معنی بضم است. جِرَعَه. جُرَعَه. (منتهی الارب) (آنندراج).