جرعه
[جَ عَ] (ع مص) یک آشام فروخوردن به یک بار. (منتهی الارب). یک آشام فروخوردن آب به یک بار. (ناظم الاطباء). پردهان از آب و شراب را یک بار خوردن. جُرعَه. جِرعَه. (از متن اللغه). || (اِ) ریگ هموار نیکونبات آسان گذار یا زمین درشت که به ریگ ماند. یا ریگ توده ای که یک جانب گیاه و یکجانب سنگریزه دارد. (از منتهی الارب). جَرعاء. جَرَعَه. جَرَع. اَجراع. (از متن اللغه) (از منتهی الارب). رجوع به جرعاء شود.