جراح
[جِ] (ع اِ) جِ جراحه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جِ جراحت است که یک زخم و یک ضرب باشد. (شرح قاموس). زخمها. جراحتها. (آنندراج). || جِ جُرح که اسم مصدر از جَرح است. (از اقرب الموارد). خستگیها. رجوع به جرح شود : ما اجد من داء جراحها اشد مما اجد من الم وقعها. (تاریخ بیهقی ص188).
بر جگر صد جراحت است مرا
یک قصاص جراح بفرستد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص608).
ز سعی و فضل تو داروی و مرهمم باید
که تن رهین سقام است و دل اسیر جراح.
خاقانی.
بر جگر صد جراحت است مرا
یک قصاص جراح بفرستد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص608).
ز سعی و فضل تو داروی و مرهمم باید
که تن رهین سقام است و دل اسیر جراح.
خاقانی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
