جر
[جِ] (اِ) پایین. (واژه نامهء طبری). مقابل جور به معنی بالا. مؤلف این کلمه را به این معنی بفتح جیم ضبط کرده است. || (اِ صوت) حکایت آواز و دریدن جامه یا کاغذ و مانند آن. بانگ دریدن جامه و امثال آن. (یادداشت مؤلف). || پاره کردن. دریدن.
- جر زدن؛ تقلب کردن در بازی و جز آن.
- جر دادن؛ دغل کردن در بازی و معامله. نکولی. رجوع به جر شود.
- جر زدن؛ تقلب کردن در بازی و جز آن.
- جر دادن؛ دغل کردن در بازی و معامله. نکولی. رجوع به جر شود.