جحاف
[جِ] (ع مص) زحمت دادن کسی را. || کارزار کردن. (از اقرب الموارد) || انبوهی نمودن. || نزدیک شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). || برخوردن دلو بسر چاه و ریختن آب از آن و گاهی دریده گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) :
قد علمت دلو بنی مناف
تقویم فرغیها عن الجحاف.
راجز (از اقرب الموارد).
قد علمت دلو بنی مناف
تقویم فرغیها عن الجحاف.
راجز (از اقرب الموارد).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول